دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

چقدر زیبا

جمعه, ۱۷ آذر ۱۴۰۲، ۰۸:۴۶ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم 
 

مردی را علت قولنج افتاد. تمام شب از خدای درخواست که بادی از وی خارج شود. چون سحر رسید ناامید گشت و دست از زندگی شسته، تشهد می‌کرد، و می‌گفت بار خدایا بهشت نصیبم فرمای! 

یکی از حاضران گفت: ای نادان!

 از آغاز شب تا این زمان التماس بادی داشتی، پذیرفته نیامد. چگونه تقاضای بهشتی که وسعت آن به اندازه آسمانها و زمین است از تو مستجاب گردد؟

✍🏻عبید زاکانی

 

💦 فردی پیش بهلول آمد و گفت: راهی بگو ڪه گناه ڪمتر کنم.

💦 بهلول گفت: بدان وقتی گناه می‌ڪنی، یا نمی‌بینی ڪه خدا تو را می‌بیند، پس ڪافری.
💦 یا می‌بینی ڪه تو را می‌بیند و گناه می‌ڪنی، پس او را نشناخته‌ای و او را نزد خود حقیر و ڪوچڪ می‌شماری.

💦 پس بدان شهادت به الله‌اڪبر، زمانی واقعی است ڪه گناه نمی‌ڪنی. چون ڪسی ڪه خدا را بزرگ ببیند نزد بزرگ مؤدب می‌نشیند و دست از پا خطا نمی‌ڪند.💦
 

🍁لقمان به پسرش گفت:

پسرم دنیا کم ارزش است و عمر تو کوتاه.حسادت، خوی تو و بد رفتاری،منش تو نباشد !
که این دو جز به خودت آسیب نمی‌رسانند و اگر تو خودت به خودت آسیب برسانی کاری
برای دشمنت باقی نگذاشتی ...

چرا که دشمنی خودت با خودت،بیشتر از دشمنی دیگری به زیان تو تمام خواهد شد
 

روباهی از شتری پرسید: «عمق این رودخانه چه اندازه است؟» 

شتر جواب داد: «تا زانو.»
ولی وقتی روباه توی رودخانه پرید، آب از سرش هم گذشت و همین طور که دست و پا می‌زد به شتر گفت: «تو که گفتی تا زانو!»

شتر جواب داد: «بله، تا زانوی من، نه زانوی تو.»

هنگامی که از کسی مشورت می‌گیریم یا راهنمایی می‌خواهیم باید شرایط طرف مقابل و خودمان را هم در نظر بگیریم. لزوما" هر تجربه‌ای که دیگران دارند برای ما مناسب نیست.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲/۰۹/۱۷
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی