مکاشفه ی واقعه عاشورا
بسم الله الرحمن الرحیم
مکاشفه ی واقعه عاشورا ( آیت الله بهاء الدینی )
یک سال در ایام محرم به آیت الله بهاءالدینی وعده داده شده بود که تمام واقعه ی روز عاشورا بر ایشان مکاشفه شود و لحظه لحظه ی روز عاشورا برایشان نمایانده شود ۱ روز عاشورا فرا رسید و مرحوم بهاء الدینی بعد از وضو و نیایش مختصری به گنجی رفتـن و به سمت قبله خیره ماندنـد . از قبل به خانواده نیز سپرده بودند که تحت هیچ شرایطی به ایشان کاری نداشته باشند . همسر یا فرزند ایشان که از موضوع اطلاع داشته مدام به اتاق ایشان سر میزدند و نقل میکنند که هرچه به ظهر نزدیکتر میشد چهره ایشان ملتهب تر و نگران تر میشد ، تا اینکه صدای اذان برخواست ایشان برخواستند و نماز اقامه کردند و دوباره به همان حالت رو به قبله رفتند گویی که نه چیزی می بینند و نه میشنونـد . بعد از نماز هر بار که می آمدیـم چهره ایشان پر از اشک بود و گریان تا اینکه کم کم صدای گریه و ناله از اتاق ایشان برخواست گاها صداهای ایشان کم و گاها زیاد میشد تا جایی که به ناگاه نعـره ای کشیدند و از حال رفتنـد . به صـدای نعره به اتاق ایشان رفتیم و سعی در بهوش آوردن کردیم اما تا ایشان به هوش می آمدنـد بقدری می گریستند و دوباره نعره و بیهوشی تا 5 بار این اتفاق تکرار شد . بار ششم وقتی بهوش آمدنـد فقط می گریستن و این بار گریه ایشان تا شب ادامه داشت و یارای سخن گفتن نبودنـد . شب هنگام بعد از نماز عشاء گریـه ایشان قطع شد ولیکن همچنان با کسی حرف نمیزدند . یکی از نزدیکان سعی در تکلم کردند و عرض کردند که ایشان از کدام صحنـه کربلا اینگونه برآشفتنـد . مرحوم بهاء الدینی مجددا به گریه افتادنـد و از میان بغض گلو فقط گفتنـد چشمان .عباس وقتی که مشک پاره شد .