برادر احمد 75
بسم الله الرحمن الرحیم
برکت عمر حاج احمد او را زبان زد عام و خاص کرد نه انچه که ظاهرا ما دیدیم
خیلی مهم نیست زنده باشد یا مرده، پیکرش برگردد یا نه؛ بله جذاب هست، اما اهمیتاش، کم میآورد پیش عظمت همان حضور کوتاهش. مریوان و مردمش شاهد بودند که برادر احمد چه ارامشی برای انها داشت در عملیاتهای فتح المبین و الی بیتالمقدس با کمترین عقبه و امکانات با نیروهایش در دل عملیات روی جاده اندیمشک دهلران مقابل ل ده زرهی عراق ایستاد و دشت عباس حفظ شد و جاده خرمشهر - اهواز ایستاد و شد آنچه بایدشود ؛ شهر آزاد شد.
فرقش با یکی مثل من، این است که بلد بود کجا باید بایستد. دو سه روز مانده به آزادسازی خرمشهر، جاده آسفالته اهواز به خرمشهر، مرکز ثقلِ بودنِ احمد متوسلیان شد، برای همینهاست که هدی صابر میگفت طول حیات را رها کن، عرضِ حیات مهم است. طول حیات دست ما نیست اما عرض حیات را ما مشخص میکنیم طول ضربدر عزض است که برکت عمر را معین میکند
تمام سی سال زندگی احمد متوسلیان (تا آنجا که ما ردش را داریم) خلاصه شد در یکی سه سال نبرد، همان سه سال نبرد هم خلاصهتر شد در دو ماه جنگ تمام عیار و ... همه آن سالها ریخت توی ساعتهایی که "ایستاد" روی جاده اهواز به خرمشهر و و پشت خاکریز پاسگاه کوت سواری و جنگ با زرهی عراق در شلمچه ونگذاشت بعثی ها با تمام تکنولوژی خود مجدد خاک ما را اشغال کنند و به جاده برسند.
حالا منی که بین طول و عرض و ارتفاع حیاتام معلق ماندهام را، چه به اینکه پی این قصه بروم که احمد متوسلیان زنده ست یا شهید شده؟ به قول قیصر: من سالهای سال مُردم/ تا اینکه یکدم زندگی کردم/ تو میتوانی یک ذره/ یک مثقال/ مثلِ من بمیری؟