دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

نکته ها روشنگری میکنند

جمعه, ۷ بهمن ۱۴۰۱، ۱۰:۰۱ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم 

✅قسم_حضرت_عباست_را_باور_کنم_یا_دم_خروس_را

ریشه این حکایت از کجا آمده؟

مردی خروسی داشت که به پشت بام فرار کرد و به خانه یکی از همسایه ها رفت. صاحب خروس هم در خانه ی همسایه ها را میزد و دنبال خروسش میگشت. مردی که خروس در خانه اش بود ناگهان صدای در را شنید و چون حدس زد صاحب خروس باشد، آن را بلافاصله زیر عبایش پنهان کرد و در را باز کرد. تا مرد را دید که نشانی خروس را میگرفت سریع گفت: "به حضرت عباس قسم خروست به خانه ی من نیامده است." ولی دم خروس که از گوشه عبای مرد بیرون زده بود بهترین شاهد بر دروغ بودن حرف آن مرد داشت. صاحب خروس هم نگاهی به مرد انداخت و گفت: "دم خروس را باور کنم یا قسم حضرت عباس"


📚حکایت سرا

گویند شخصی ده خر داشت
روزی بر یکی از آنها سوار شد 
و خران خویش را شمرد،
چون آن را که سواربود شماره 
نمی کرد حساب درست در نمی آمد.

پیاده شد و شمار کرد.حساب درست
 و تمام بود.چندین بار در سواری
 و پیادگی شمارش را تکرار کرد.
عاقبت پیاده شد و گفت:سواری
به گم شدن یک خر نمی ارزد.

#علی_اکبر_دهخدا
══

🌷🌷🌷
آدم‌ها به خاطر  زیبا بودنشان دوست‌داشتنی نمی‌شوند،
بلکه اگر دوست‌داشتنی باشند،
زیبا به نظر می‌رسند...

بچه‌ها هرگز مادرشان را زشت نمی‌دانند؛ 
سگ‌ها اصلاً به صاحبان فقیرشان پارس نمی‌کنند؛
اسکیموها هم از سرمای آلاسکا بدشان نمی‌آید!

اگر کسی یا جایی را دوست داشته‌باشید، آنها را زیبا هم خواهید یافت،
زیرا حس زیبا دیدن، همان عشق است.
═‌‌‌‌‌‌‌‌‌

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱/۱۱/۰۷
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی