دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

حکایت زیبا ۸۹۲

جمعه, ۷ بهمن ۱۴۰۱، ۱۰:۰۶ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم 

روزی ملانصرالدین الاغ خود را با زحمت فراوان به پشت بام برد ؛ بعداز مدتی خواست اورا پایین بیاورد ولی الاغ پایین نمی آمد. ملا نمیدانست الاغ بالا می رود ولی پایین نمی اید؛ 

 

پس از مدتی تلاش ملا خسته شدوپایین امد ولی الاغ روی

پشت بام به شدت جفتک می انداخت وبالا و پایین می پرید . تا اینکه سقف

فرو ریخت والاغ جان باخت.ملا که به فکر فرو رفته بود ،

 

باخود گفت : لعنت بر من که ندانستم اگر خری را به جایگاه رفیعی برسانم هم آن جایگاه را خراب می کند و هم خود را

هلاک می کند═

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱/۱۱/۰۷
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی