خدای گرگ
سه شنبه, ۲۷ دی ۱۴۰۱، ۰۹:۳۲ ق.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم
نانوایی شلوغ بود و چوپان مدام
اینپا و آنپا میڪرد.
نانوا به او گفت:
چرا این قدر نگرانی؟
گفت:
گوسفندانم را رها کردهام و
آمدهام نان بخرم،
میترسم گرگها شکمشان را پاره کنند
نانوا گفت:
چرا گوسفندانت را به خدا نسپردهای؟
گفت:
سپردهام، اما او خدای گرگها هم هست.
۰۱/۱۰/۲۷