حکایت زیبا 855
بسم الله الرحمن الرحیم
محبوب تر از پیامبر خدا💗
🌻وقتی حضرت عیسی علیه السلام از خداونددر خواست کرد کسی را به او نشان دهد که نزد خدا محبوب تر از او باشد، خداوند عیسی را به پیرزنی که در کنار دریا زندگی می کرد راهنمایی نمود.
وقتی عیسی علیه السلام به سراغ آن خانم آمد، دید در خرابه ای زندگی می کند وبا بدنی فلج و چشمانی نابینا در گوشه ای رها شده است.
وقتی حضرت عیسی علیه السلام جلوتر رفت ودقّت کرد، دید پیرزن مشغول ذکری است:
الحَمدُ للهِ المُنعِمِ المُفضِلِ المُجمِلِ المُکرِمِ»❣️
🌺🍃حضرت عیسی علیه السلام تعجب کرد که اوبا این بدن فلج که فقط دهانش کار می کند، چرا چنین ستایش می کند؟
👌با خود گفت که او از اولیای خداست ومن بی اجازه وارد خرابه شدم؛ برگردم، اجازه بگیرم وبعد داخل شوم.
🌴 به دم خرابه بازگشت و گفت:
« السَّلامُ علیکُ یا أَمهَ الله»
🌹🌿 پیرزن گفت:
« وعلیک السَّلام یا روح الله».
🎋عیسی پرسید: مگر مرا می بینی؟
🌹🌿گفت: نه.
🎋 پرسید: پس از کجا دانستی که من روح الله هستم؟
🌹🌿پیرزن گفت: همان خدایی که به تو گفت مرا ببین، به من هم گفت چه کسی می آید.
🌿💕🌿
✴عیسی با اجازه وارد خرابه شد وپرسید:
💢خداوند به تو چه داده است که این قدر تشکّر می کنی؟ تشکّر تو برای چیست؟
🌹🌿پیرزن گفت:
یا عیسی، آن چه به من داده بود از من گرفت، آیا همین طور پس گرفته است؟
آیا وقتی می خواست آن را از من بگیرد، به من نگاه کرد وپس گرفت؟
🌺🍃 عیسی فرمود:
آری، اوّل به تو نگاه کرده وبعد پس گرفته است.
💕پیرزن گفت: من به همان نگاه او خوشم.💕
خدا این نگاه رابه دیگری نداشته ؛ پس جای شکر دارد.❣️