خاطره ای از سردار
بسم الله الرحمن الرحیم
خاطرات مردم سبزوار از ایام شهادت حاج قاسم سلیمانی
✍️سالگرد شهادت همسرم بود و داشتیم با بچههایم میرفتیم سبزوار. وسط راه زنگ زدند به گوشیام. از طرف حاجقاسم بود. گفتند: «تشریف دارید منزل؟ سردار میخواهند دیداری با شما داشته باشند.» گفتم: «تو راه سفر هستیم و سریع برمیگردیم.» مانع شدند و گفتند: «مسئله ای نیست. بعد سفرتان انشاءالله دوباره هماهنگ میکنیم.» سفرمان تمام شد و برگشتیم تهران. از طرف سردار هماهنگ کردند و آمدند خانهمان. سردار نیامدند. ایران نبودند.جانشینهایش را فرستاده بودند.گفتند: «عملیات مهمی در پیش است و سردار باید آنجا میبودند.» سلام مخصوص سردار را به من و فرزندانم رساندند و گفتند:«سـردار تأکید داشتند به بچهها که راه پدر را ادامه دهند؛ پدری که در غربت شهید شد و در دفاع از حرم.» قسمت نبود آن روز سردار را ببینیم. دیگر هم نمیبینیم! مگر انشاءالله در قیامت.
✍️ منظر همت، همسر شهید مدافع حرم مهدی بیدی