دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

خاطره ای از سردار

پنجشنبه, ۱۷ آذر ۱۴۰۱، ۰۴:۵۱ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

خاطرات مردم سبزوار از ایام شهادت حاج قاسم سلیمانی

✍️سالگرد شهادت همسرم بود و داشتیم با بچه‌هایم می‌رفتیم سبزوار. وسط راه زنگ زدند به گوشی‌ام. از طرف حاج‌قاسم بود. گفتند: «تشریف دارید منزل؟ سردار می‌خواهند دیداری با شما داشته باشند.» گفتم: «تو راه سفر هستیم و سریع برمی‌گردیم.» مانع شدند و گفتند: «مسئله ای نیست. بعد سفرتان انشاءالله دوباره هماهنگ می‌کنیم.» سفرمان تمام شد و برگشتیم تهران. از طرف سردار هماهنگ کردند و آمدند خانه‌مان. سردار نیامدند. ایران نبودند.جانشین‌هایش را فرستاده بودند.گفتند: «عملیات مهمی در پیش است و سردار باید آنجا می‌بودند.» سلام مخصوص سردار را به من و فرزندانم رساندند و گفتند:«سـردار تأکید داشتند به بچه‌ها که راه پدر را ادامه دهند؛ پدری که در غربت شهید شد و در دفاع از حرم.» قسمت نبود آن روز سردار را ببینیم. دیگر هم نمی‌بینیم! مگر انشاءالله در قیامت.

✍️ منظر همت، همسر شهید مدافع حرم مهدی بیدی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱/۰۹/۱۷
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی