انتظار حقیقی
بسم الله الرحمن الرحیم
◀️مرحوم مطهری چند ماهی به قم میآمد و من افتخار میکردم که میزبان ایشان بودم. جمعهها در ماشین ایشان مینشستیم و از جاده قدیم به تهران میرفتیم.
◀️یک روز که در ماشین میرفتیم، گفت: قرائتی! مرحوم راشد یک مثال زیبایی زده است. من از این مثال خیلی خوشم آمد. چون گاهی وقتها یک عالم فقط برای یک ضرب المثل حرف را یاد میگیرد.
◀️ ایشان گفت: مرحوم راشد در رادیو صحبت میکرد. ایشان یک مثال برای امام زمان زد و گفت: ما منتظر صبح هستیم که خورشید بزند. اما انتظار صبح معنایش این نیست که در تاریکی بنشینیم. همهی مردم که انتظار خورشید را دارند، لامپ هم روشن میکنند.
◀️کسی که منتظر امام زمان است باید خودش هم دست به یک کاری بزند. نباید بگوییم: انشاءالله آقا میآید و همه چیز درست میشود.
◀️در انتظار تابستان بودن به این معنا نیست که در زمستان یخ بزنی.
در انتظار امام مهدی بودن به معنای سکوت کردن نیست.
◀️از مثالهایی که من برای امام زمان زدم، مثال ابرو بود. گفتم: میگویند چطور امام زمان هزار و دویست ساله است ولی در قیافه چهل ساله است؟ مگر چنین چیزی امکان دارد؟ گفتم: بله! ابروی ما هشتاد سال است که ثابت است. اما کنارهای ابرو هر چند وقت یکبار یک مقدار بلند میشود و ما آن را کوتاه میکنیم. اما خدا خواست که مژه ثابت بماند. تغییر و تحول ما مثل موی ابرو هست. اما حضرت مهدی مثل مژه میماند. اگر خدا بخواهد پوست و گوشت یک نفر را نگه میدارد و پوست و گوشت یک نفر را هم از بین میبرد. برگ یک درخت را در زمستان سبز نگه میدارد و برگ یک درخت را هم در زمستان میریزاند.