دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

بحث خدا ....

سه شنبه, ۱ آذر ۱۴۰۱، ۰۳:۵۵ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

در پرواز فردی که خدا را قبول نداشت کنار دختر بچه ای نشسته بود ...
رو به دختر بچه کرد که مشغول کتاب خواندن بود  و گفت:بیا با هم صحبت کنیم تا پرواز سریع تر بگذره موافقی؟
دختر بچه مکثی کرد و رو به غریبه گفت باشه خوبه ...در چه موردی؟
مرد گفت چطوره راجع به  اینکه خدا وجود نداره یا بهشت ،جهنم و زندگی بعد از مرگ که وجود ندارند حرف بزنیم و لبخندی مسخره آمیز زد...
دختر بچه که داشت کتابش رو میخوند، رو کرد به مرد و گفت اینها میتونه موضوعات جالبی باشه ولی اول من از شما یه سوالی میکنم.

یک اسب یک گاو و یک آهو یک چیز مشترک میخورن ،علف...
اما آهو مدفوعش گلوله ای هست.
در صورتیکه گاو صاف مثل یک پتی
واسب مدفوعش توده ای و چسبیده بهم.


فکر میکنی چرا؟؟!!

مرد آتئیست نگاهی به دختر باهوش کرد و گفت نمیدونم هیچ نظری ندارم.

دختر در جواب گفت تو جدا فکر میکنی لیاقت پاسخگویی در مورد وجود خدا ،بهشت ، جهنم و زندگی پس از مرگ رو داری وقتی در مورد مدفوع حیوان هم هیچ اطلاعی نداری؟؟؟؟!!!!!!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱/۰۹/۰۱
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی