ضرب المثل 82
بسم الله الرحمن الرحیم
🍵یک خشت هم بگذار در دیگ
🍵عروس خودپسندی ، آشپزی بلد نبود و نزد مادرشوهرش زندگی می کرد . مادرشوهر پخت و پز را بعهده داشت . یک روز مادرشوهر مریض شد و از قضا آن روز مهمان داشتند . عروس می خواست پلو بپزد ولی بلد نبود ، پیش خودش فکر کرد اگر از کسی نپرسد پلویش خراب می شود و اگر از مادرشوهرش بپرسد آبرویش می رود و او را سرزنش می کند .
🍵پیش مادر شوهرش رفت و سعی کرد طوری سوال کند که او متوجه نشود که بلد نیست آشپزی کند .
🍵از مادرشوهر پرسید : چند پیمانه برنج بپزم که نه کم باشد ، نه زیاد ؟
🍵مادر شوهر جواب سوال را داد و پرسید : پختن آنرا بلدی ؟
🍵عروس گفت : اختیار دارید تا حالا هزار بار پلو پخته ام . ولی اگر شما هم بفرمائید بهتر است .
🍵مادرشوهر گفت : اول برنج را خوب باید پاک می کنی .
🍵عروس گفت : میدانم .
🍵مادرشوهر گفت : بعد دو بار آنرا می شوئی و می گذاری تا چند ساعت در آب بماند .
🍵 عروس گفت : میدانم .
🍵مادرشوهر گفت : برنجها را توی دیگ می ریزی و روی آن آب می ریزی و کمی نمک می ریزی و می گذاری روی اجاق تا بجوشد .
🍵عروس گفت : اینها را می دانم .
🍵مادرشوهر گفت : وقتی دیدی مغز برنج زیر دندان خشک نیست ،آنرا در آبکش بریز تا آب زیادی آن برود . بعد دوباره آنرا روی دیگ بگذار و رویش را روغن بده .
🍵عروس گفت : اینها را می دانم .
🍵مادر شوهر از اینکه هی عروس می گفت خودم می دانم ناراحت شد و فکر کرد به او درسی بدهد تا اینقدر مغرور نباشد ، برای همین گفت : یک خشت هم بر در دیگ بگذار و روی آنهم آتش بریز و بگذار تا یک ساعت بماند و برنج خوب دم بکشد .
🍵 عروس گفت : متشکرم ولی اینها را می دانستم .
🍵عروس به تمام حرفها عمل کرد وآخر هم یک خشت خام بر در دیگ گذاشت . ولی بعد از چند دقیقه خشت بر اثر بخار دیگ وا رفت و توی برنجها ریخت .
🍵عروس که رفت پلو را بکشد دید پلو خراب شده و به شوهرش گله کرد . شوهرش پرسید : چرا خشت روی آن گذاشتی ؟
🍵عروس گفت : مادرت یاد داد . راست که میگن عروس و مادرشوهر با هم نمی سازند .
🍵مادر شوهر رسید و خنده کنان گفت : دروغ من در جواب دروغهای تو بود ، من اینکار را کردم تا خودپسندی را کنار بگذاری و تجربه دیگران را مسخره نکنی .
🍵عروس گفت : من ترسیدم شما مرا سرزنش کنید .
🍵مادر شوهر گفت : سرزنش مال کسی است که به دروغ می خواهد بگوید که همه چیز را می دانم . هیچ کس از روز اول همه کارها را بلد نیست ولی اگر خودخواه نباشد بهتر یاد می گیرد . حالا هم ناراحت نباشید ، من جداگانه برایتان پلو پخته ام و حاضر است بروید آنرا بیاورید و سر سفره ببرید
🍵این مثال وقتی به کار میرود که کسی چیزی بپرسد و بعد از شنیدن جواب بگوید : ” خودم همین فکر را می کردم “ و با این حرف راهنمائی طرف را بی منت کند به او طعنه می زنند و می گویند : یک خشت هم بگذار در دیگ.