شهید برونسی 1
بسم الله الرحمن الرحیم
۲۳ شهریور ۱۳۲۱ - سالروز ولادت سردار شهید عبدالحسین برونسی، فرمانده تیپ ۱۸ جوادالائمه (ع)
▫️متولد: تربت حیدریه
شهادت : ۶۳/۱۲/۲۳ - شرق دجله ، عملیات_بدر
خاطره
گفته بودند یک فرمانده تیپ قرار است بیاید مدرسه برایتان سخنرانی کند. اسمش برونسی است.
منتظر یک ماشین آنچنانی با چند همراه و محافظ بودیم که یک دفعه یک مردی با #موتور_گازی سبز رنگی روبروی در مدرسه ایستاد و می خواست برود داخل.
جلویش را گرفتیم و گفتیم کجا، مراسم سخنرانی است و #فرمانده_تیپ می خواهد سخنرانی کند.
او مکثی کرد و گفت: من برونسی هستم‼️
💠 #خاطره شهید عبدالحسین برونسی
🔹همسر شهید برونسی می گوید:
▫️یک روز با دو تا از همرزماش آمده بود خانه. آن وقتها هنوز کوی طلاب مینشستیم. خانه کوچک بود و تا دلت بخواهد #گرم. فصل #تابستان بود و عرق همینطور شُرشُر از سرو رویمان میریخت. رفتم آشپزخانه. یک پارچ آب یخ درست کردم و آوردم برایشان. یکی از دوستهای عبدالحسین گفت:"ببخشید حاج آقا." اگر جسارت نباشد میخواستم بگویم کولری را که دادید به آن بنده خدا، برای خانه خودتان واجبتر بود. یکی دیگر به تایید حرف او گفت: آره بابا، بچههای شما اینجا خیلی بیشتر گرما میخورند.
🌹کنجکاو شدم. با خودم گفتم: پس شوهر ما #کولر هم تقسیم میکند! منتظر بودم ببینم عبدالحسین چه میگوید. خندهای کرد و گفت: این حرفها چیه شما میزنید؟ رفیقش گفت: جدی میگویم حاج آقا. باز خندید و گفت: شوخی نکن بابا جلوی این زنها! الان خانم ما باورش میشود و فکر میکند اجازه تقسیم کولرهای دنیا، دست ماست. انگار فهمیدند عبدالحسین دوست ندارد راجع به این موضوع صحبت شود؛ دیگر چیزی نگفتند. من هم خیال کولر را از سرم بیرون کردم. میدانستم کاری که نباید بکند، نمیکند. از اتاق آمدم بیرون.
🔺بعد از #شهادتش، همان رفیقش میگفت:
▫️آن روزها وقتی شما از اتاق رفتید بیرون، حاج آقا گفت: میشود آن خانوادهای که شهید دادند، آن #مادر شهیدی که جگرش داغ دار است، توی گرما باشد و بچه های من زیر کولر؟! کولر سهم مادر شهید است، خانواده من گرما را میتوانند تحمل کنند.
—📚منبع: کتاب #خاکهای_نرم_کوشک