درسی در دل قصه خاص
بسم الله الرحمن الرحیم
با قدری تامل و دقت بخوان
*پینوکیو فقط یک کارتون نبود.*
■همهی ما کارتون زیبای پینوکیو رو دیدیم و از اون خاطرات خوبی داریم. ولی من با خوندن این متن فهمیدم که من هیچچیز جز داستان سطحی از این اثر فوقالعاده رو نفهمیده بودم.
□کارلو کلودی میگفت که هدف از خلق شخصیت پدر ژپتو، نشان دادن شخصیت خداوند “آفریدگار و خالق” بوده که با چه عشق و علاقهای پینوکیو رو خلق کرده بوده و در هر شرایطی از پینوکیو حمایت میکرده. حتی وقتی که پینوکیو از پدر ژپتو دور میشده اما باز از حمایت و عشق خالقش بهرهمند بوده. هدف نویسنده به تصویر کشیدن عشق همیشگی پروردگار نسبت به بندهاش توسط پدر ژپتو بوده است.
●هدف از خلق جوجهاردک ”جینا”، نشون دادن عقل، قلب و روح پاک پینوکیو بوده که در هر شرایطی پینوکیو رو از انجام کارهای اشتباه منع میکرده و این جوجهاردک پاک و معصوم رو خداوند در وجود همهی بندگانش به ودیعه گذاشته اما انسانها هم مثل پینوکیو هیچوقت به الهامات و حرفای این جوجهاردکشون گوش نمیکنن و کار خودشونو میکنن و همیشه دچار سردرگمی و عذاب میشن. همونطور که پینوکیو هیچوقت به الهامات قلبش گوش نمیداد و همیشه دچار خسران میشد.
○هدف از خلق شخصیت روباه و گربهنره به تصویر کشیدن نفس پینوکیو بوده که همیشه با وعدههای پوچ و توخالی پینوکیو رو به گمراهی میکشوندن و مایهی دوری پینوکیو از پدر ژپتو میشدن، همونطور که انسانها با پیروی از نفس درونشون از خداوند دور میشن.
■اگه یادتون باشه توی یه قسمتی از داستان، پینوکیو دروغ که میگفت دماغش دراز میشد و توی عذاب شدیدی قرار میگرفت و پری مهربون اونو میبخشید و دوباره دماغش خوب میشد. نویسنده میگفت منظور من از خلق این سکانس این بوده که به بیننده بگم که دروغ توازن و تعادل روح پاک آدمی رو به هم میریزه و مجبور بودم اینو توی جسم پینوکیو نشون بدم و همهی انسانها همیشه یه پری مهربون در وجودشون دارن که به محض بازگشت از گناه، اونا رو میبخشه و در آغوش میگیره.
□اگه یادتون باشه توی یه قسمتی روباه و گربهنره با تعاریف آنچنانی از یک شهربازی پینوکیو رو گول میزنن و سوار بر یک کالسکهی بَزَکشده میشن و میرن به شهر آرزوهاشون. وقتی صبح بیدار میشن تبدیل به یه حیوان درازگوش میشن و اینجا پینوکیو میفهمه که اشتباه کرده.
کارلو کلودی میگه اغلب انسانها گول نفس خودشونو میخورن و در پی زرق و برق دنیا، سوار بر این کالسکهها میشن و وقتی به مقصد میرسن متوجه میشن که گوششون دراز شده و اشتباه کردن.
●سرتونو درد نیارم. نویسنده میگه بعد از اینکه پینوکیو تمام دنیا رو گشت و تمام اشتباهاتشو کرد آخرش تصمیم میگیره که پیش پدر ژپتو برگرده و وقتی میرسه از ژپتوی پیر میخواد که اونو تبدیل به یه انسان واقعی کنه چون دیگه از چوبیبودن خسته شده بوده و صبح بیدار میشه میبینه که آرزوش برآورده شده و تبدیل به یه انسان واقعی شده.
○کارلو کلودی میگه هدفم از خلق این سکانس این بوده که به مخاطب بگم که اگه به سوی خالق خودت برگردی یک انسان واقعی میشی وگرنه پینوکیوی چوبیای بیش نیستیم....