دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

ابن سیرین

يكشنبه, ۱۳ شهریور ۱۴۰۱، ۰۳:۱۴ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

ابن سیرین جوانى بسیار زیبا و خوش تیپ بود و به شغل پارچه فروشی مشغول بود. زنى زیبا و پولدار که دلباخته و عاشق او بود، پس از خرید مقدار زیادی پارچه، با عذر اینکه قادر به حمل اینها نیست، به علاوه پول‏ همراه ندارد، از ابن سیرین می‌خواهد که پارچه‌ها را برایش به خانه برده تا پول را در آنجا به وی پرداخت کند.

وقتی وارد منزل آن زن شد، زن درب خانه را قفل مى کند و از او مى خواهد که با او عمل نامشروع انجام دهد. اما او در جواب مى گوید: پناه به خداى مى‌برم و در مذمت عمل شنیع زنا مطالبى مى‌گوید. حرفهایش در زن تأثیر نکرد، تصمیم گرفت با حیله‌اى خود را از این بلا نجات بدهد.

پس به بهانه قضاء حاجت، از اتاق بیرون‏ رفت، سپس با سر و صورت و لباس آلوده از دستشویی بازگشت و به طرف زن آمد. تا چشم آن زن به او افتاد، روی درهم کشید و فوراً او را از منزل خارج کرد.

ابن سیرین، خود را به نزدیکی آب روانی رساند و شست. بدن او برای همیشه بوی عطری بر خود گرفت که از هرجا عبور می کرد همه متوجه می شدند که ابن سیرین از اینجا گذشته است. آری او با این نقشه، پای بر نفس خویش نهاد و پوزه شیطان را به خاک مالید و از مهلکه نجات یافت. خداوند به خاطر این ترک زنا، علم تعبیر خواب را به او عطا کرد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱/۰۶/۱۳
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی