حکایت اخلاقی 2
چهارشنبه, ۲۶ مرداد ۱۴۰۱، ۱۱:۲۹ ب.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم
بهمنیار شاگرد بوعلی بود. روزی بوعلی سینا او را در حالت دست به یقه شدن با یک نادان دید ، به او گفت: بهمنیار ، مدت ها به دنبال این سوال بودم که خدا چرا به هیچ پرنده ای شاخ نداده است؟
سرانجام فهمیدم، چون پرنده در زمان برخورد با خطر می تواند پر بکشد و پرواز کند نیازی به شاخ در آفرینش او نیست.
پس انسان نیز زمانی که می تواند از جرو بحث با یک نادان پر بکشد و فرار نماید، نباید بایستد و با او جر و بحث کند. بدان زمانی که پر پرواز داری، نیازی به شاخ گاو نداری. و این پر پرواز را فقط علم به انسان می دهد و شاخ گاو را جهالت.
۰۱/۰۵/۲۶