دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

حکایت زیبا 756

دوشنبه, ۲۴ مرداد ۱۴۰۱، ۰۹:۳۵ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم
 روزی زنی عقربی را دید درون آب دست و پا می زند؛ تصمیم گرفت عقرب را نجات دهد؛ اما عقرب انگشت او را نیش زد، زن باز هم سعی کرد تا عقرب را از آب بیرون بکشد، اما عقرب بار دیگر او را نیش زد.
رهگذری او را دید و پرسید: برای چه اصرار داری عقربی را که مدام تو را نیش می زند، نجات دهی؟
زن پاسخ داد: این طبیعت عقرب است که نیش بزند ولی طبیعت من عشق ورزیدن است...
تقدیم به کسانی که نیش عقرب ها را خوردند و باز هم عشق ورزیدند...!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱/۰۵/۲۴
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی