دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

شهید همدانی

سه شنبه, ۱۸ مرداد ۱۴۰۱، ۰۶:۰۴ ق.ظ

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

روایت جالب و دست اولی از شهید همدانی

🔺حمید حیدری:

🔹هوا بسیار سرد بود و به هر نفر نهایتا یک پتو می‌رسید که جواب‌گوی آن سرما نبود. گروه کوچک ما در یکی از کانتینرهای این موکب مستقر بود چرا که وسایل تصویربرداری‌مان زیاد بود و...

🔹روز دوم حضورمان در کربلا بود که شهید حسین همدانی و خانواده‌اش برای اسکان آمدند آنجا. باورم‌ نمی‌شد فرمانده مهمی از نیروی قدس که آن زمان اشراف کاملی بر عراق داشت برای اسکان چنین جایی آمده باشد.

🔹آفتاب تازه طلوع کرده بود و من دوربین را برداشته بودم که بروم بیرون و تصویر بگیرم. دیدم همدانی روی مقوایی نشسته و زیارت‌نامه‌ای می‌خواند.از دور لنز را تله کردم و شروع کردم به تصویر گرفتن. به محض اینکه متوجه شد، زیارت‌نامه را در جیب گذاشت.

🔹همدانی حتی یک لحظه هم نمی‌خواست به چشم بیاید و نگاهی را به خودش معطوف کند و سد راهی باشد برای نگاه‌هایی که باید سمت خدا باشند.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱/۰۵/۱۸
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی