شهید همدانی
بسم الله الرحمن الرحیم
روایت جالب و دست اولی از شهید همدانی
🔺حمید حیدری:
🔹هوا بسیار سرد بود و به هر نفر نهایتا یک پتو میرسید که جوابگوی آن سرما نبود. گروه کوچک ما در یکی از کانتینرهای این موکب مستقر بود چرا که وسایل تصویربرداریمان زیاد بود و...
🔹روز دوم حضورمان در کربلا بود که شهید حسین همدانی و خانوادهاش برای اسکان آمدند آنجا. باورم نمیشد فرمانده مهمی از نیروی قدس که آن زمان اشراف کاملی بر عراق داشت برای اسکان چنین جایی آمده باشد.
🔹آفتاب تازه طلوع کرده بود و من دوربین را برداشته بودم که بروم بیرون و تصویر بگیرم. دیدم همدانی روی مقوایی نشسته و زیارتنامهای میخواند.از دور لنز را تله کردم و شروع کردم به تصویر گرفتن. به محض اینکه متوجه شد، زیارتنامه را در جیب گذاشت.
🔹همدانی حتی یک لحظه هم نمیخواست به چشم بیاید و نگاهی را به خودش معطوف کند و سد راهی باشد برای نگاههایی که باید سمت خدا باشند.