دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

امام خامنه ای 739

شنبه, ۱ مرداد ۱۴۰۱، ۰۵:۰۷ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

سردار حیدری از فرماندهان سپاه قدس در خاطرات خود بیان میکند:

ما در سوریه بودیم، حافظ اسد(پدر بشار اسد) احوالش بد شد و او را راهی بیمارستانش نمودند،
اخبار بدی از احوالات ایشان دریافت می‌کردیم...

🔶من و سردار همدانی و چند‌ سردار دیگر با مشورت به این نتیجه رسیدیم که به حضرت آقا زنگی بزنیم و از ایشان التماس دعای مخصوصی برای حافظ اسد بنماییم،
 زیرا فکر می‌کردیم اگر حافظ اسد از بین برود، ما ایرانی‌ها دیگر جایی در سوریه که سپر دفاعی ایران در برابر اسرائیل بود نخواهیم داشت.
به حضرت آقا زنگ زدیم و آقا فرمودند :

🔷چند روز بعد حال حافظ اسد بدتر شد،
 ما نگرانتر شدیم و باز به حضرت آقا زنگ زدیم.

💟حضرت آقا فرمودند :
 ایشان باید برود، ولی خداوند شخص دلسوزتر و بهتری را برای خدمت به دین، به جای ایشان می‌گذارد ...
ما متحیر شدیم...
دو نفر جایگزین حافظ بودند، برادرش و نخست وزیرش...
خوب برادرش که اصلاً همیشه در حال گردش و عشق و تفریح بود و اهل این حرف‌ ها نبود...
نخست وزیر هم که یک فرد تقریباً مخالف بود...

🔸ما متحیر بودیم... تا این‌ که پس از فوت حافظ اسد، فرزندش بشار اسد، جانشین شد...  ما با خودِ بشار اسد در یک کاخ بسر می بردیم.
یک روز سر نهار، بشار اسد خدمتگذارش را فرا خواند و گفت :

     فلان نامه را بیاور ...
 ... نامه را آوردند و ایشان نامه را به سردار همدانی داد ...
سردار همدانی یکدفعه خودش را جابجا کرد و نامه را دوباره خواند به همه ما یک نگاه عجیبی کرد و نامه را داد به نفر پهلوئیش..
نامه دست به دست شد تا به دست من رسید،
دیدم نامه از طرف ملک عبدالله است و نوشته :

     ای اسد...
 یا دست از پشت سر ایرانی‌ها بردار و ایشان را از کشورت بیرون بینداز و یا کشورت را با خاک یکسان و تو و خانواده ات را نابود می‌کنیم...

  با امضای ملک عبدالله(پادشاه عربستان)

🔻ما متحیرانه به همدیگر نگاه می‌کردیم...
 آخر تهدید بزرگی بود و اگر خود حافظ هم بود، حتماً یک کاری بر علیه ما ایرانی ها می‌کرد...
یکدفعه دیدیم بشار که متوجه اخم‌ و نگرانی ما شده بود با لبخند نامه را از ما خواست...

♦️ما نامه را با احترام تقدیمش کردیم...

در کمال تعجب دیدیم، بشار اسد نامه را پاره کرد و خودش بلند شد و پاره های آنرا را در میان شعله های آتش شومینه پرتاب نمود و با لبخند گفت :

ما تا آقای خامنه ای و شما سربازانش را داشته باشیم هیچ غم و غصه ای نداریم.

☑️ آنگاه بود که با شگفتی فهمیدیم حضرت آقا چه فرموده بودند ...

و یا باز در فیلمی یکی از نزدیکان سردار سلیمانی تعریف می‌کرد که فرمانده سپاه، سردار سلیمانی را مجاب می‌نمود که باید حتماً این منطقه را بگیرید و سردار سلیمانی نیز کمی دست دست می‌کرد تا منطقه را خوب شناسایی کند.
در همین اثناء بوده که خود حضرت آقا با فرمانده سپاه تماس می‌گیرد و احوال سردار سلیمانی را می‌پرسد و تأکید می‌کند تا اطلاع بنده از شرکت دادن سردار سلیمانی در عملیات‌ ها خودداری نمایند.


🛑ایشان می‌گفت :

دستور عملیات لغوشد...
اما همان منطقه ای که قرار بود سردار بگیرد،
 بعد از ۲۴ ساعت توسط نیروی هوایی روسیه با خاک یکسان شد...

قرار بود سردارسلیمانی  با ۴۰۰۰ نیروی آن منطقه را تسخیر و ساکن شود...

✔️اینجا است که تا حدودی به راز سخن علامه حسن زاده آملی پی می بریم. علامه حسن زاده آملی فرمودند :

👌گوشتان به دهان حضرت آقای خامنه ای باشد،
 چون چشم و گوش ایشان به دهان آقا امام زمان"عج " دوخته است...

نائب امام زمان یعنی این...

و اطاعت از ایشان، اطاعت از امام زمان"عج " است و واجب...

🔻و در قیامت و سر پل صراط سؤال خواهد شد...

🔰ثمَّ لَتُسئَلُنُّ یَومَئِذٍ عَنِ النَّعیم
( ۸  تکاثر )
در آن روز [روز قیامت ] از نعمت عظیم  ولایت سوال خواهد شد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱/۰۵/۰۱
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی