عبدالله طرطوسی
بسم الله الرحمن الرحیم
من خواهم ایستاد
🔹گروه بسیار کوچکی بودیم، اما بچهها با یاری خدا، همتی بسیار بزرگ و استوار داشتند. آنها در آن اوضاع بحرانی، سپاه مریوان را تشکیل داده و فعالیتهای مذهبی و قرآنی خود را دنبال نمودند. اولین شبی که سپاه تشکیل شد، با شهید #طرطوسی نشستیم و دربارة استراتژی سپاه و برنامههای آیندة آن بحث کردیم، مسایل زیادی مطرح شد، اما آنچه بیش از همه برای او مهم بود موضوع حفظ و صیانت سپاه بود. شهید طرطوسی اطلاعات خوبی در زمینة مسایل سیاسی و نظامی داشت و فرماندهی سپاه نوپای مریوان را هم برعهده داشت، صحبتهای ما تا ساعت 6 صبح طول کشید، ماحصل کلام او این بود که من برای دفاع از اسلام، قرآن و انقلاب اسلامی سلاح برداشتهام و با خدای خود عهد و پیمان بستهام که تا جان در بدن دارم به این مبارزه ادامه دهم. ما باید کاملاً مواظب توطئههای دشمنان باشیم که ضربه نخوریم، ضربه خوردن سپاه در اینجا یعنی ضربه خوردن انقلاب اسلامی و با این سخنان، همة همرزمان را تشجیع کرد تا در راهی که انتخاب کردهاند، کمترین شک را به خود راه ندهند.
🔸شهید طرطوسی به خاطر شهامت، شجاعت، دیانت و پایگاه اجتماعی خاصی که داشت، قوت قلب بسیار خوبی برای همة ما بود، به خاطر ویژگیهای ممتازی که داشت سران ضدانقلاب از ابتدای پیروزی انقلاب سعی کردند او را جذب نمایند و یا حداقل وی را از طرفداری و حمایت از انقلاب منصرف کنند، اما هیچگاه پیشنهادهای آنان را نپذیرفت. یک شب قبل از شهادتش در سپاه با هم بودیم، تا صبح بیدار بود، صبح به من گفت: برو منزل چند ساعتی استراحت کن! من هم از سپاه خارج شدم تا به منزل بروم، وقتی وارد خیابان شدم، دیدم افراد ضدانقلاب تجمع کردهاند و به طرف سپاه در حرکت هستند، فوراً برگشتم و موضوع را به اطلاع عبدالله طرطوسی رساندم، بلافاصله دستور داد تا همه برادران آماده شدند، قبل از شروع درگیری خطاب به همرزمانش گفت:
▪️برادران! من تصمیم خود را گرفتهام تا آخرین گلوله خواهم جنگید، همه یک صدا فریاد زدند: ما هم خواهیم جنگید. اندکی بعد، صدای تیراندازی در فضای کوچک محوطة سپاه پیچید، افراد ضدانقلاب یک صدا فریاد میزدند ما فقط، (عهبه حهبیب) (عبدالله طرطوسی) را میخواهیم، اما آن دلاور سرافراز، مردانه جنگید تا آنکه در سنگر دفاع از شرافت و عزّت دینی خود، شربت گوارای شهادت نوشید.
(راوی: سیدلطیف راستگو نژاد همرزم شهید طرطوسی)