دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

شهید علی کسایی

جمعه, ۲۴ تیر ۱۴۰۱، ۰۵:۱۳ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

شهید عید غدیر

در روز عیدغدیر سال 1344 در شیراز ودر جوار بارگاه ملکوتی حضرت سیدعلا الدین حسین .ع. تولد کودکی جشن گرفته شد که از دودمان آفتاب و از سلاسه ی سرخ شقایق بود. به یمن میلادش در روز عید امامت و ولایت امیرالمومنین علی .ع. نام نوزاد را علی گذاشتند.

🌴برای مراسم پیوند ازدواجمان به محضر امام در جماران شرفیاب شدیم. حضور در جوار امام امت شوری وصف ناپذیر در دلم ایجاد کرده بود. از هیجان این پیوند در حضور ایشان سینه‌ام گنجایش قلب تپنده‌ام را نداشت. بوسه‌ای بر دستان ملکوتی امام زدیم. امام لب باز کرد و خطبه عقد ما را جاری کرد. بعد به‌عنوان هدیه عقد، این جمله را به ما هدیه کرد: «عزیزانم گذشت داشته باشید، با هم بسازید ان‌شاءالله که مبارک باشد.»

🌸 علی قبل از اینکه به نزد امام برویم به من گفته بود: «ما فقط در دنیا زن و شوهر نخواهیم بود بلکه در بهشت نیز با هم هستیم، بعد هم این آیه را برایم تلاوت کرد: «هم و ازواجهم فی ضلال علی الارائک متکئون...»

🌼 عروسی را به خاطر خانواده شهدا ظهر گرفتیم. گفتم ناهار بخور. گفت روزه‌ام!
گفتم روز عروسیت!
گفت نذر داشتم، اگر روز عروسیم عید غدیر بود روزه بگیرم!
گفت الآن دعات مستجابه, دعا می‌کنم, امین بگو!
دست هامو بردم بالا.
گفت خدایا همان‌طور که عید غدیر به دنیا آمدم، عید غدیر ازدواج کردم، شهادتم را عید غدیر بذار!
گفتم امین.
مولود غدیر (( یادی از شهید عارف و استاد معارف ، شهید حاج علی کسائی – ره – ))
در یکی از وصیت نامه هایش می نویسد: «… من نمی دانم که آیا به آن درجه رسیده ام که خداوند مرا قبول کند؟ وقتی خودم را بررسی می کنم و اعمال خودم را محاسبه می کنم برایم مسلم می شود که شهادت سعادتی است که نصیب همه کس چون من نمی شود. مادر عزیزم به هر حال از خدا خواسته ام که اگر صلاح می داند برای کفاره گناهانم شهادت را نصیب من کند زیرا شنیده ام که انسان با شهادتش تمام گناهانش بخشوده می شود… »
شب آخر، می دانست آخرین دیدار است برای همین تا صبح به راز و نیاز با خدا پرداخت و پس از آن آخرین وصایایش را کرد. عید غدیر بود که لباس سفید عروسی را به تن پوشیدم و هفت سال بعد درست عید غدیر بود که لباس سیاه بر تن پوشاندم و چهار فرزند از ۶ ماهه تا ۶ ساله به رسم امانت از علی پذیرفتم. حاج علی می گفت: «من در عید غدیر به دنیا آمدم، در عید غدیر سنت ازدواج را به جا آوردم و در عید غدیر پای از این دنیا بر می نهم.»
هر عید غدیر منتظر شهادتش بودم. عید غدیر سال ۱۳۶۶ شهید شد.

قسمتی از مناجات نامه شهید:

خدایا محبت های فراوانی در حق من روا داشته ای که شمارش همه آنها از عهده این قلم و این بیان خارج است فقط به تعدادی از آنها اشاره می کنم:

1- خدایا یتیم و بی سرپرست بودم سرپرستیم کردی

2- مسیر تحصیلاتم را درجهت اسلام سوق دادی (آموزش عربی در دانشگاه مشهد)

3- حدود چهارسال در جوار مقدس امام رضا .علیه السلام. سکونت به من دادی

4- خدایا زمینه خدمت در ارتش اسلام و در میان سربازان امام زمان .عج. را برایم فراهم نمودی

5- بعد از جریان ترور، ترکش و تصادف سلامتی کامل را به من بازگرداندی.....

— (راوی: همسر #شهید_حاج_علی_کسائی )

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱/۰۴/۲۴
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی