دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

چمران1 =190

چهارشنبه, ۲۵ خرداد ۱۴۰۱، ۱۱:۴۳ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم…
.
همسر شهید مصطفی چمران عزیز❤️تعریف میکنه که،
مادرم موقع خواستگاری برای مصطفی شرط گذاشته بود
که این دختر صبح که از خواب بلند میشه باید لیوان شیر قهوه
 جلوش بذاری و ...
خلاصه زندگی با این دختر برات سخته!
اما خدا میدونه مصطفی تا
وقتی که شهید شد ،
با اینکه خودش قهوه نمیخورد ،
همیشه برای من قهوه درست میکرد!
میگفتم :

واسه چی این کارو میکنی؟
راضی به زحمتت نیستم!
میگفت:
من به مادرت قول دادم که
این کارو انجام بدم !
همین عشق و محبتهاش به زندگیمون رنگ خدایی داده بود!
همین شهید مصطفی چمران عزیز❤️میفرماین که،
وصیت می‌کنم به کسی که اونو
بیش از حد دوست می‌دارم!
به معبود من!
به معشوق من!
به امام موسی صدر!
کسی که اونو مظهر علی می‌دانم!
اونو وارث حسین می‌خوانم!
کسی که رمز طایفه شیعه،
و افتخار آن،
و نماینده هزار و چهار صد سال درد،
غم،
حرمان،
مبارزه،
سرسختی،
حق طلبی و بالأخره شهادته!
آری به امام موسی وصیت می‌کنم!
برای مرگ آماده شده‌ام و این امریه طبیعی که مدتهاست با آن آشنا شده‌ام!
ولی برای اولین بار وصیت می‌کنم! خوشحالم که در چنین
راهی به شهادت می‌رسم!
خوشحالم که از عالم و ما فی‌ها بریده‌ام! همه چیز رو ترک گفته‌ام!
 علایق رو زیر پا گذاشته‌ام!
 قید و بند‌ها رو پاره کرده‌ام!
 دنیا و ما فی‌ها رو سه طلاقه گفته‌ام و با آغوش باز به استقبال شهادت می‌روم!
تاسف نمیخورم!
از اینکه به لبنان آمدم و پنج یا شش سال با مشکلاتی سخت
دست به گریبان بوده‌ام،
متأسف نیستم!
از اینکه آمریکا رو ترک گفتم،
از اینکه دنیای لذات و
راحت طلبی رو پشت سر گذاشتم،
از اینکه دنیای علم رو فراموش کردم،
از اینکه از همه زیبایی‌ ها و خاطره زن عزیز و فرزندان دلبندم گذشته‌ام،
متأسف نیستم!
از آن دنیای مادی و راحت طلبی گذشتم و به دنیای درد،
محرومیت،
رنج،
شکست،
اتهام،
فقر و تنهایی قدم گذاشتم!
هم نشینی با محرومان!
با محرومیت همنشین شدم!
با دردمندان و شکسته دلان
هم آواز گشتم!
از دنیای سرمایه داران و ستمگران گذشتم و به عالم محرومین و
مظلومین وارد شدم!
با تمام این احوال متأسف نیستم!
ای محبوب من!
تو‌ ای محبوب من،
دنیایی جدید به من گشودی که خدای بزرگ مرا بهتر و بیشتر آزمایش کنه!
تو به من مجال دادی تا پروانه شوم،
تا بسوزم،
تا نور برسانم،
تا عشق بورزم،
تا قدرتهای بی‌نظیر انسانی
خود رو به ظهور برسانم،
از شرق به غرب و از شمال تا جنوب لبنان رو زیر پا بگذارم و ارزش های الهی
رو به همگان عرضه کنم،
تا راهی جدید و قوی و الهی بنمایانم،
تا مظهر باشم،
تا عشق شوم،
تا نور گردم،
از وجود خود جدا شوم
و در اجتماع حل گردم،
تا دیگه خود رو نبینم و خود رو نخواهم، جز محبوب کسی رو نبینم،
جز عشق و فداکاری طریقی نگزینم،
تا با مرگ آشنا و دوست گردم و از تمام قید و بندهی مادی آزاد شوم!
تو‌ ای محبوب من رمز طایفه‌ای،
و درد و رنج هزار و چهار صد ساله
رو به دوش می‌کشی،
اتهام و تهمت و هجوم و نفرین و ناسزای هزار و چهار صد سال رو
همچنان تحمل می‌کنی،
کینه‌های گذشته و دشمنی‌ های تاریخی و حقد و حسدهای جهانسوز رو
 بر جان می‌پذیری!
تو فداکاری می‌کنی،
تو از همه چیز خود می‌گذری،
تو حیات و هستی خود رو فدای هدف و اجتماع انسان‌ها می‌کنی،
و دشمنانت در عوض
دشنام می‌دهند و خیانت می‌کنن،
به تو تهمت های دروغ می‌زنن و مردم جاهل رو بر تو می‌شورانن!
و تو‌ ای امام !
لحظه‌ای از حق منحرف نمی‌شوی و
عمل به مثل انجام نمی‌ دهی و
همچون کوه در مقابل طوفان حوادث آرام و مطمئن به سوی
حقیقت و کمال و قدم بر می‌داری،
از این نظر تو نماینده
علی (ع) و وارث حسینی!
و من افتخار می‌کنم که در رکابت مبارزه می‌کنم و در راه پر افتخارت
شربت شهادت می‌نوشم!
ای محبوب من،
آخر تو منو نشناختی!
زیرا حجب و حیا مانع آن بود
که من خود رو به تو بنمایانم،
یا از عشق سخن برانم یا
از سوز درونی خود بازگو کنم!
اما من،
منی که وصیت می‌کنم،
منی که تو رو دوست می‌دارم،
 آدم ساده‌ای نیستم!
من خدای عشق و پرستشم،
من نماینده حق و مظهر فداکاری و گذشت و تواضع و فعالیت و مبارزه‌ام، آتشفشان درون من
کافیست که هر دنیایی رو بسوزانه،
آتش عشق من به حدی هست که قادره هر دل سنگی رو آب کنه،
فداکاری من به اندازه‌ای هست که کم تر کسی در زندگی به آن درجه رسیده!
۱. عشق که از سخنم و نگاهم و دستم و حرکاتم و حیات و مماتم می‌باره!
در آتش عشق می‌سوزم و هدف حیات رو جز عشق نمی‌شناسم!
در زندگی جز عشق نمی‌خواهم،
و جز به عشق زنده نیستم!
۲. فقر که از قید همه چیز آزاد و بی‌نیازم! و اگه آسمان و زمین رو به من ارزانی کنن، تأثیری در من نمی‌کنه!
۳. تنهایی که مرا به عرفان اتصال می‌ده! مرا با محرومیت آشنا می‌کنه!
کسی که محتاج عشقه،
در دنیای تنهایی با
محرومیتِ عشق می‌سوزه!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱/۰۳/۲۵
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی