اعتدال !!!
بسم الله الرحمن الرحیم
اعتدال در مسیر حق است نه بین حق و باطل
در فقه شیعه چیزی داریم به اسم تَولی و تَبری. سادهاش آن است که اگر چیزی را دوست دارید منطقیست از متضادِ آن چیز بیزار باشید.
جمع بین ضِدَین نمیشود.
اگر از راستی دفاع میکنید باید با دروغ، سرِ ستیز داشته باشید.
اگر آزادهاید، نمیتوانید سرِ سفرهی استبداد بنشینید.
اگر نمازت را با علی میخوانی، ناهارت را در خانه معاویه نخور.
یک چیز غلطی که در فرهنگ ما جا افتاده این است که میانهروی را به راه رفتن میان حق و باطل تعبیر میکنیم.
میدانیم الف ظالم و ب مظلوم است، اما به جای آن که طرف ب را بگیریم، وسطش را میگیریم.
این نامش اعتدال نیست، اسمش "نفاق" است.
اعتدال، بندبازی کردن میان درست و غلط نیست. این که وسط هر چیز را بگیرید، شما را به انسان میانهرو تبدیل نمیکند
شما را به موجودی "وسطباز" بدل میکند.
اگر با همه رفاقت و معاشرت و خلوت دارید و زاویه و تضادی با احدی ندارید، به آن نَنازید و نَبالید.
حقیقتش را بخواهید از نگاه این برادر کوچکتان، شما بیش از آنکه شبیه دولتِ عُمان باشید، شبیه مایعی هستید که خودش را در هر ظرفی جا میدهد.
آنقدر گلهگشاد و بیموضع و تغییرشکلدهندهاید که با هر جمع و جمعیتی همراه میشوید. پلومرغ هر کس را بخورید دلتان برایش غش میکند؛ هوراکشِ ته اتوبوسید.
نقل کردهاند بزرگی گفته:
در ایمانِ آنکس که دشمنِ جدی ندارد شک کن.
یکبار قدیمترها نوشته بودم که یک نشانهی جدی بلوغ فکری آن است که چفت و بستِ زاویه و فاصلهتان را با آدمها رعایت کنید.
این تَولی و تَبری یک خاصیت بزرگش همین است: بعضی کدورتها را باید تازه نگه داشت چون مرزها و هویت ما را مشخص میکنند. یعنی همانقدر که همنشینی با بعضیها مایه مباهات است، کدورت با بعضیهای دیگر را باید نصب کنید روی قلههای افتخارتان.
آنوقت مشخص میشود ما با یک سری آدمها مرزهایی داریم که حاضر نیستیم با گل و ماچ و شیرینی و سفر و مهمانی این فاصلهها را یکی کنیم.