مزدور قلم به دست ؟
بسم الله الرحمن الرحیم
بزهکار تنها، بِه از انسان خود فروخته
✍️گویند که ...
روزی ابوریحان به شاگردانش درس میگفت که قاتلی پای به محل درس و بحث نهاد.
شاگردان با خشم به او مینگریستند و در دل هزار دشنام به او میدادند که چرا مزاحم آموختن آنها شده است. آن مرد رسوا روی به حکیم کرد و چند سوال ساده پرسید و رفت.
فردای آن روز، شاعر دربارِ شاه، پای به محل درس گذارده تا سوالی از حکیم بپرسد. شاگردان به احترامش برخاستند و او را مشایعت کرده تا به پای صندلی استاد برسد. دیدند از استاد خبری نیست. هر طرف را نظر کردند، اثری از استاد نبود.
یکی از شاگردان که از آغاز چشمش به استاد بود و او را دنبال میکرد در میانه کوچه جلوی استاد را گرفته و پرسید: چگونه است دیروز آدمکشی به دیدارتان آمد پاسخ پرسشهایش را گفتید و امروز این شاعر را در محل درس رها کردید؟
ابوریحان گفت: یک بزهکار تنها به خودش و معدودی لطمه میزند اما یک نویسنده خود فروخته، کشوری را به آتش میکشد.
مزدور قلم به دست خطرش خیلی بیشتر از خطر بزهکار است
تن فروش و یا مواد فروش و یا سارق هر کدام خطرشان در نظر مورد شناخته شده است اما مزدور قلم به دست تلفات میگیرد مردم متوجه نمی شوند که اسیب میبینند
پناه بر خدا از شر قلم پناه بر خدا از شر مزدوران قلم بدست