الی بیت المقدس7
بسم الله الرحمن الرحیم
☆🍃 الی بیت المقدس 🍃☆○°
🔖 علی صیّاد شیرازی، در خصوص چگونگی طرحریزی مرحلهی چهارم عملیات «الی بیت المقدس» میگوید:
🔰«… برای پیدا کردن طرح، من و آقای رضایی؛ فرمانده سپاه تنها شدیم. دو تایی حالت عجیبی پیدا کرده بودیم؛ از بس فشار روحی و روانی بر ما وارد شده بود. ی گانهایی که در اختیار داشتیم، همه از رمق افتاده بودند. در این جا خداوند یک امداد عظیم نصیب ما دو نفر کرد. برای من، این امداد، از عظیمترین امدادهایی است که در سراسر مدّتی که در جبهه بودم، از آن بالاتر را احساس نمیکردم. در این امداد، به یک طرح رسیدیم. وقتی که با هم در میان گذاشتیم، بین ما یک ذره بحث هم در نگرفت که نقطه نظر مختلفی داشته باشیم. اصلاً دو مسؤولی بودیم که یک فکر و یک طرح واحد داشتیم. این نشان میداد این یاری خداوند نصیبمان شده است؛ البته به سعی و برکت اخلاق رزمندگان اسلام؛ چون ما پشت سر آنها بودیم و جلویشان نبودیم.
💠 چشمهایمان از خوشحالی درخشید؛ مثل اینکه کار تمام شده بود. حالت جالبی است که فرماندهی مطمئن باشد طرحی که میخواهد به اجرا دربیاورد، در این طرح اطمینان به پیروزی هست؛ یعنی ما پیروزی را در آن جرقهی ذهنی که به وجود آمد، دیدیم.
💢 مشکل کار این بود که این طرح را چطور به فرماندهان یگانهای تحت امر قرارگاه مرکزی کربلا ابلاغ کنیم. با آنان، بحثهای دیگر کرده بودم و نمیشد یک دفعه این طرح را مطرح کنیم در ذهنمان بود که میگویند: پس مشورتهایمان چطور شد؟! مخصوصاً بچّههای سپاه، اهل بحث و مشورت و این چیزها بودند و فکر میکردیم اگر یک موقع چیزی را فی البداهه بگوییم، ممکن است برایشان سنگین باشد. بنده مسؤولیت ابلاغش را به عهده گرفتم. آقای محسن رضایی هم قبول کرد و گفت: اشکالی ندارد؛ از طرف من هم شما به سپاه و ارتش بگویید. از قرارگاهمان که در خضریه؛ در شرق کارون بود، آمدیم به طرف غرب کارون. خودمان را رساندیم به قرارگاه عملیاتی نصر که نزدیکیهای خرّمشهر بود؛ قرارگاه موقتی بود. به فرماندهان ابلاغ کردیم که سریع بیایند و جمع شوند.