دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

حکایت زیبا 666

شنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۰۷:۴۳ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم
مردی از صحرا نشینان ، ده هزار درهم نزد امام صادق (ع ) آورد و گفت :
می خواهم خانه ای برای من خریداری کنید تا هر وقت که با زن و بچه ام به شهر می آییم در آن سکنا گزینیم . پول را داد و رفت و پس از پایان مراسم حج ، نزد امام صادق (ع ) بازگشت . حضرت او را به درون خانه خودش آورد و فرمود :
خانه ای در بهشت برای تو خریده ام که همسایه آن رسول خدا(ع ) و طرف دیگر آن حضرت علی (ع ) و طرف سوم آن امام حسن (ع ) و طرف چهارم امام حسین (ع ) است و قباله آن را برایت نوشتم !

وقتی مرد این سخن را شنید گفت : به این معامله راضی شدم و خداحافظی کرد و رفت . امام صادق (ع ) آن پولها را بین نوادگان فقیر و بی بضاعت امام حسن و امام حسین علیهما سلام تقسیم کرد .
مدتی از این ماجرا گذشت ، آن مرد مریض شد و چون مرگ خود را نزدیک دید ، زن و بچه و بستگان خود را جمع کرد و آنها را قسم داد و گفت : من می دانم آنچه امام صادق (ع ) فرموده راست است و حقیقت دارد ولی شما این قباله ای را که امام به من داده است ، با من دفن کنید . آنها پس از مرگ او ، به وصیت او عمل کردند و قباله را با او دفن کردند . روز دیگر که به کنار قبر او آمدند ، دیدند همان قباله بر روی قبر اوست و به خط سبز روی آن نوشته شده :
خداوند به آنچه ولی او حضرت صادق (ع ) وعده داه بود ، وفا کرد .

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱/۰۲/۲۴
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی