دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

حسین قجه ای

شنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۰۴:۴۸ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

🌷  ۱۵ اردیبهشت ۱۳۶۱ - سالروز شهادت سردار رشید سپاه اسلام، حسین قجه ای

📷  حسین قجه‌ای، قهرمان کشتی آزاد جوانان کشور در دهه ۱۳۵۰ و فرمانده گردان سلمان در عملیات آزادسازی خرمشهر -🌴 ۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۱

💠 مقاومت جانانه گردان سلمان در برابر پاتک های سنگین ارتش صدام در منطقه حساس جبهه نبرد، موجب نجات عملیات بزرگ بیت المقدس شد.

🔹شهید قجه ای به همراه عده کمی از نیروهای باقی مانده اش در ایستگاه گرمدشت (جاده اهواز-خرمشهر) در زیر جهمنی از آتش توپخانه، خمپاره و تانک های عراق پایمردی کردند تا اینکه نیروهای دیگر ملحق شدند و عراقی ها را به عقب راندند.

🔸خالی کردن خاکریز و عقب نشینی از سوی نیروهای قجه ای که در محاصره تانک های دشمن قرار داشتند، برابر بود با پیشروی ارتش عراق تا رودخانه کارون و این به معنی شکست عملیات بود و شاید پس از آن خرمشهر تا سالیان سال آزاد نمی شد‼️

🌷شهید حسین قجه ای به روایت شهید حاج حسین همدانی:
 
روزهای اول ، بیشتر با حسین قجه ای محشور بودم . اصولا در مورد بعضی آدم ها، شما لازم نیست حتما تجربه ی آشنایی قبلی زیادی با آنها داشته باشی . فی المثل حسین قجه ای ، از آن سنخ آدم هایی بود که در همان اولین دیدار ، احساس می کردی گویا سال های مدیدی است که با او آشنایی. به این معنا که گویا زمانی ، در گذشته ای که به یاد ندارید ، در مکانی نا مشخص ، با او موهبت دیدار و معاشرتی دلنشین را تجربه کرده اید . ضمن این که انسان بسیار جذابی هم بود . حالا شاید علت عمده ی این جذابیت حسین قجه ای، به آن عبادت های با حال و راز و نیازهای شبانه اش به درگاه خدا مربوط می شد . عشق عجیبی به مفاتیح الجنان مرحوم محدث قمی(ره) داشت . مقید بود که در دشوارترین شرایط ، دست و دل خودش را در چشمه ی ادعیه ای مثل دعای کمیل ، دعای توسل ، دعای ندبه و دعای سمات شست و شو بدهد.

  بعد از شهادت مظلومانه اش ، خبر دار شدیم بچه های واحد تعاون تیپ ، موقع جمع آوری وسایل شخصی به جامانده از او در چادر فرماندهی گردان سلمان ، دفترچه کوچکی با جلد آبی رنگ را داخل ساک برزنتی اش پیدا کرده اند . در صفحات این دفترچه ، حسین ضمن نوشتن رخدادهای روزمره و نکات مربوط به شرح وظایف اش در گردان ، برای هر روز صفحه ای را به ظرایف رفتاری خودش اختصاص داده بود . این که مثلا امروز در جمعی نشستم و به مدت نیم ساعت وقت من به بطالت و یا گوش دادن به حرف هایی گذشت که هیچ بار اخلاقی و معرفتی یی نداشت.بعد هم بابت این قضیه خودش را سرزنش کرده بود . به درگاه خدا استغفار می کرد.حسین در خلوت فردی و با خودش این طور صریح و بی تعارف برخورد می کرد . از نعمتی برخوردار بود که این روزها به آن می گویند ( خود انضباطی ) . نه فقط در رفتارهای جمعی ، بلکه حتی در سلوک فردی  و معنوی .

 جذابیت حسین به خصایل پهلوانی و خلقیات ورزشکاری او هم ربط پیدا می کرد . تواضع غریبی داشت که بین آدم هایی که آن روزها در ورزش کشتی چهره می شدند ، نظیر آن را کمتر می دیدیم . معمولا در بین اشخاصی که توی گود کشتی اسمی و جایگاهی پیدا می کنند ، متاسفانه خیلی کم اند کسانی که خودشان را گم نکنند . این سنخ افراد ، نوعا خودشان را باد می کنند و در برخورد با مردم ، منشی پر از کبر در پیش می گیرند ، اما حسین .... اصلا و ابدا اسیر چنین ورم نفسانی یی نشده بود . چهره ای داشت سبزه ، متناسب و بسیار معصوم ، با لبخندی دلنشین و نگاهی نجیب و دوست داشتنی . در معاشرت با آدم ها ، گارد حسین همیشه باز بود ....

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱/۰۲/۱۷
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی