دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

شهید سیفی

چهارشنبه, ۴ اسفند ۱۴۰۰، ۰۲:۳۲ ب.ظ

بسم اللله الرحمن الرحیم
🔻شهیدی که بعد از شهادتش بیشتر حاضر است/ جوانی که قبل از شهادت ۵ زبان زنده دنیا را فرا گرفت

🔸آنقدر خوش اخلاق و مردم دار بود که رفتارهایش مورد توجه همه اهالی محله شهدا(صفائیه) و شهرری، به ویژه جوانان بود، وقتی به جبهه رفت تمام محله خالی شد، جوان هایی که با افکار مختلف، عاشقانه دوستش داشتند هم راهی جبهه شدند.

🔸نخبه جوان دوران دفاع مقدس که در همه امور دستی بر کار داشت و با تمام حداقلی های امکانات آن روزها، لیسانس رشته برق و چند زبان زنده دنیا را همچون: آلمانی، فرانسه و انگلیسی، عربی و... فرا گرفته بود.

🔸۲۳ سال سن داشت که با همسرش خانم "زهرا احسانی" ازدواج کردند و ۸ سال بعد در اسفند ماه سال ۱۳۶۲ در منطقه طلاییه در عملیات خیبر بر اثر اصابت ترکش خمپاره به پهلویش به شهادت رسید.

🔸همسرش خانم احسانی می گوید: آخرین بار که به جبهه اعزام می شد سه فرزند داشتیم و یک فرزند همه در راه بود، موقع خداحافظی حتی یک نگاه هم به بچه ها که خواب بودند نکرد، تا نکند ذره ای درنگ در تصمیمش برای تحقق تکلیف الهی پدید آید.

🔸آن روز هوا گرگ و میش بود، خم شد و بندهای پوتینش را بست، حالا وقت آن بود که بین دنیا و تکلیف الهی یکی را انتخاب کند و زیر لب ذکر اباعبدالله(ع) بر لب داشت.

🔸از علاقه شدیدش به حضرت زهرا(س)، اسم دخترش را که ۷ ماه بعد از شهادتش به دنیا آمد را هم از قبل انتخاب کرده بود و او را فاطمه نامیده بود.

🔸فاطمه که از بدو تولدش پدر را ندیده است، او را همیشه حاضر و ناظر می بیند و می گوید: پدر ما در تمام این سال ها در کنار ما بوده و اثرات زندگی پر برکتش از بعد شهادتش همچنان جاریست.

🔸هر جا نیاز بوده حضورش حس شده و لحظه به لحظه با خانواده اش همراه است، شاید باورش برای برخی ها سخت باشد، اما بارها مشکلاتی بوده است که کلید حل آن ها به دست پدر بوده و حضورش در کنار ما کاملا حس شده است، به طوری که مادر هم اذعان دارد که حضور پدر، از قبل شهادتش در کنار ما بیشتر شده، چرا که قبل از شهادت آن قدر مشغول کارهای جهادی و حل مشکلات مردم و جبهه و جنگ بود که کمتر وقت می کردیم دورهمی خانوادگی داشته باشیم.

🔸همسر شهید سیفی، رسول را عشق واقعی توصیف می کند و در تمام این سال ها عاشقانه هایش را با او همراه داشته و چهار فرزندش را با تمام فراز و نشیب های زندگی به خوبی و ایثار تمام بزرگ کرده است؛ او تا به امروز در محفلی برای رسول اشک نریخته، چون اعتقاد دارد نباید دشمن شاد شویم اما نمی تواند حرف دلش را پنهان کند و می گوید: دلم می سوزد کاش بیشتر در کنار رسول، طعم آن لحظات خدایی و شیرین را می چشیدم. یاعلی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۱۲/۰۴
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی