دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

با سرباز ولایت در مکتب سلیمانی 481

جمعه, ۲۲ بهمن ۱۴۰۰، ۰۴:۲۳ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

📌روایتی از آخرین بازدید حاج قاسم از پروژه‌های بازسازی عتبات

✍️حسن پلارک، همرزم و دستیار ویژه شهید سلیمانی در نیروی قدس سپاه :یک روز آقای پور جعفری زنگ زد. بغداد بودند و گفت حاج حسن کجایی؟ گفتم: چطور؟ گفت: «حاجی گفته که به حاج حسن بگو ما امروز بعدازظهر می‌خواهیم برویم آنجایی که تو گریه می‌کردی (گنبد حرم مطهر سیدالشهدا علیه‌السلام). بچه‌ها کسی هست در آنجا؟» گفتم بله همه هستند. من تهران بودم. زنگ زدیم به بچه‌ها که در کربلا حاضر باشند تا حاجی می‌آید.

خودم هم رفتم. من نیم ساعت زودتر از حاج قاسم رسیدم. گفت تو اینجا چه کار می‌کنی؟ گفتم شنیدم شما می آیید می‌خواهم یک بار دیگر گریه کنم. خندید و وقتی وارد قبه شد، کنترل از دستش در رفت. بچه‌ها می‌خواستند گزارش بدهند، گفتم اجازه بدهید فعلاً و کاری نداشته باشید. فکر می‌کنم 10 دقیقه تا یک ربع به اذان گریه کرد. به ما گفته بود که افطار پیش ما می‌ماند چون ماه رمضان بود.

یک ساختمان نزدیک حرم داشتیم. به آن ساختمان رفتیم و بچه‌ها در تراس سفره انداخته بودند. افطار کردیم و گفتند: «عکس بیندازید، منظره و جای خوبی است. ابومهدی از ما عکس انداخت.» بعد به من گفت پاشو بریم. من دومین نفر بودم که رفتم. یک عکس جمعی همه انداختیم. این رفتار حاج قاسم غیر منتظره بود. اصلاً سابقه نداشت خودش بایستد تا همه عکس بیندازیم. این عکس ماندگار و تاریخی شد. خیلی تحت تأثیر قرار گرفته بود. همانجا به من گفت من هفته آینده نجف می آیم که سر قولش ماند.

✍️حاج قاسم سلیمانی: همه ما باید خداوند را شاکر باشیم که ما را پیرو مکتب و مذهبی قرار داد که نجات‌بخش بشریت بوده و خواهد بود و نیز شکر می‌گوییم که ما را از ۲ رهبر از سلاله پیامبر اکرم (ص)، بهره‌مند کرد.

۱۳۸۵ / ۱۱ / ۲۲

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۱۱/۲۲
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی