دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

شهید کامران

شنبه, ۱۱ دی ۱۴۰۰، ۱۰:۰۴ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

دوســت نداشــت جشــن عروســی برگــزار کنیــم. دوســت داشــت بــدون گنــاه بریــم ســر خونــه زندگیمون.دلایـل خـودش راهـم داشـت کـه از نظـر مـن دلایـل بـدی نبـود هرچنـد رضایـت محمـد هـم برایـم شـرط بود.آنقـدر ذوق شـروع زندگـی را داشـتیم کـه بـه سـرعت وسـایل مـان را چیدیـم و خیلــی زود بــرای ســفر آمــاده شــدیم.چون جشــن نگرفتیــم، ولخرجــی کردیــم و ســفرمان بــه مشــهد هوایــی بــود.آن هــم دوهفته!حســابی ریخــت وپــاش کــرده و عروســی مــون بــدون گنــاه انجـام شـد.
روای همسر شهید مدافع حرم محمد کامران

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۱۰/۱۱
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی