مسیح کردستان 63
بسم الله الرحمن الرحیم
جنب و جوش نیروها جان دیگری به آن جا داده بود. #بروجردی از هر ارگان که عقلش می رسید امکانات می گرفت. دوبار رفت استانداری اما دست خالی برگشت. صف طولانی اتومبیل ها در پمپ بنزین ها فضای شهر را عوض کرده بود. وقتی برگشت قرارگاه چشمش افتاد به جعبه های قهوه ای رنگ که قبضه های ام-یک و برنو را از درونش بیرون می آوردند. چند نفری هم آنها را گریسکاری می کردند. #بروجردی یکی از تفنگها را دست گرفت. شناسنامه آن تفنگ را خواند. برنو متعلق به سال ۱۳۲۹ بود.
🔸سر و صدای چند اتومبیل شنید، احمدی پور، #فرمانده_سپاه_باختران، دست پر آمده بود. سه جیپ رو باز که پشت هر کدام یک تفنگ 106 دیده می شد. با ورود پاسدارهای باختران قرارگاه جان گرفت و امکانات ناشناخته شهر سمت قرارگاه سرازیر شد. احمدی پور به بروجردی گفت: "این زاغه مهمات #ژاندارمری بدک نیست. فرمانده دست ما را باز گذاشت اما صلاح نیست همه را خالی کنیم. همان جا امن تر است."
نفت شهر در حال سقوط است. #بازی_دراز پر از تانک های عراقی است. قصر را دور زده اند و دارند وارد سرپل می شوند.
_ حالا ما کجای کاریم؟
- بروجردی: همین که خودتان را به منطقه برسانید متوجه خواهید شد. کاری کنید که پیشروی عراق متوقف شود.
#عباسی، فرمانده #سپاه_گیلانغرب، آمده بود نیرو و مهمات بگیرد اما با دیدن تفنگهای #برنو و خمپاره های قدیمی از درخواست اسلحه منصرف شد، گزارش می داد عراقی ها قصد ورود به گیلان غرب را دارند.