دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

مسیح کردستان 62

دوشنبه, ۶ دی ۱۴۰۰، ۰۳:۳۴ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

بروجردی وارد اتاق فرماندهی شد. نقشه ها مرتب و منظم روی میز چیده شده بود و نشان می داد کار اعتمادزاده است. او کوچک ترین رفتار نیروها را زیر نظر می گرفت. از وقتی نظم و نظام ستاد را تحویل بختیاری و اخباری داد کمی خیالش راحت شد. رفت پشت پنجره. افق نگاه خود را تا دور دست ها میدان داده بود. از آنجا پالایشگاه، میدان اصلی شهر و حتی فرودگاه را هم می توانست ببیند. چشم که تیز می کرد حتی #طاق_بستان معلوم بود. ناگهان صدای مهیبی شنید. دود و انفجار بود که از قلب فرودگاه شعله ور می شد. انفجار بعدی خیلی نزدیک تر بود. ساختمان لرزید و #بروجردی کف اتاقدرازکش شد. #میگ‌های_عراقی پالایشگاه را هم بمباران کرده بودند. سایه  سنگین دود سیاه بر آسمان شهر خیمه زده بود. مردم وحشت زده می‌دویدند تا جایی پناه بگیرند.

 

🔸چند نفر سراسیمه وارد شدند. محمدی نیا، افروز، ظریفیان، درویش، هدایت. #متوسلیان و #کاظمی هم آمده بودند گزارش بدهند و برنامه بگیرند. بختیاری ابتدا از #قصرشیرین گزارش داد. درویش از دره شهر ایلام گفت. توضیحات #کاظمی از #پاوه و #نوسود خیلی نگران کننده تر بود. #متوسلیان بهتر عمل کرده نیروها را سمت مرز ساماندهی کرده بود.

💠 .. فرماندهان جلسه را ترک کردند. #بروجردی رفت #قرارگاه_مقدم ارتش. تا به #عطاریان رسید بلافاصله گفت: "تنها تیپ ۸۱ ارتش با عراقی ها درگیر شده، قصد دارم یک قرارگاه در سرپل مستقر کنم، امکانات، اسلحه، فشنگ، گلوله، به ویژه آرپی جی، هرچه دارید."

عطاریان پرید وسط حرفش و گفت: "شما که می دانید من بدون دستور رئیس جمهور [بنی‌صدر] حق انجام چنین کاری را ندارم."
 

- تانک های عراقی به #گردنه_قره‌بلاغ نزدیک شدند. جلوگیری از هجوم دشمن که اجازه نمی خواهد. نیروهای داوطلب به اسلحه نیاز دارند.

🔸 عطاریان سکوت کرد، ستوان #جوانی به او رسید و آشفته گفت: "قربان، یگان مستقر در #نفت_شهر توان مقاومت ندارند و دارند عقب نشینی می کنند."

- قرار نبود به این زودی عقب نشینی کنند.

- تنها نیروهای داوطلب و بچه های سپاه دارند مقاومت می کنند. دستور چیست؟

- من که در شرایط آنها قرار ندارم. اگر استعداد دشمن زیاد است خودشان را مفت به کشتن ندهند. فعلا کمی عقب بکشند تا بعد.

بروجردی نگاه به قیافه عطاریان انداخت و گفت: "نگذار وضع بدتر از این ها شود."

- به دست من نیست. بروید #ژاندارمری. شاید بتوانند به شما کمک کنند.

🔹 پوزخندش از چشم #بروجردی مخفی نماند و بدون عکس العمل آنجا را ترک کرد و مستقیم رفت #ستاد_هنگ_ژاندارمری، سرهنگی که هنگ را فرماندهی می کرد با گشاده رویی از او استقبال کرد. کمی از امکانات خود را در اختیار او قرار داد. اسلحه ام - یک، چند قبضه خمپاره انداز و چند تفنگ 106 که سالها در زاغه مهمات خاک می خوردند. لیست را گرفت و برگشت قرارگاه

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۱۰/۰۶
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی