مسیح کردستان 59
بسم الله الرحمن الرحیم
- بروجردی: او از تو ناامید شده. شاید درجه سرهنگی را هم پس بگیرد.
- صیاد: با سرگردی هم می توان جنگید، پاسدار بی نام و نشان
#بروجردی دو بازویش را محکم فشرد و پیشانی اش را بوسید. صیاد گفت: "کاش من هم یک کرد بودم."
بروجردی متعجب از او پرسید: که چی؟"
- که مرا هم چون کردها دوست بداری؛ #مسیح_کردستان.
#بروجردی قهقهه سر داد، به گونه ای که تمام اعضای جلسه متوجه این دو شدند. او خیلی جدی گفت: "تو را هم دوست می دارم تا حدی که یک پیشمرگ مسلمان را دوست میدارم."
🔸دفتر ریاست جمهوری پر از نظامی هایی شد که به جلسه احضار شده بودند. وقتی #صیاد و #بروجردی وارد جلسه شدند #بنیصدر جا خورد اما عکس العملی نشان نداد. همین که یکی از مشاوران نظامی رئیس جمهور گزارش را قرائت کرد #صیاد خشکش زد. گزارشی از وضعیت ستاد #قرارگاه_مشترک غرب کشور میشنید که به هیچ وجه واقعیت نداشت. صیاد انتقادی می شنید که او در اثر تجربه های جنگ #کردستان عکس آن عمل کرده و به نتیجه رسیده بود.
💠 #بنیصدر از سرهنگ #خرسندی، رئیس ستاد قرارگاه، سؤال کرد: "شما در ستاد قرارگاه چه دیدی؟"
- من آن شرایطی را که مشاوران شما فرمودند در قرارگاه مشاهده نکردم. سرهنگ صیاد با شیوه خودش با کمترین افراد ستاد را اداره می کند تا امکانات بیشتری در عملیات متمرکز شود.
مشاور #بنیصدر با تحکم گفت: "ستاد مرکز ثقل قرارگاه ست. چه طور شما با این افراد اندک آن همه عملیات را پشتیبانی می کردید؟ لجستیک از خود عملیات مهم تر است."
#خرسندی از کوره در رفت اما با اشاره #صیاد سکوت کرد. این بار #عطاریان با زیرکی سمت و سوی گزارش را به گونه ای جلوه داد که نشان دهد ایراد از فرماندهی قرارگاه است. ناگهان #ناصر_کاظمی از کوره در رفت و گفت: "این گزارش ها از کجا آب میخورد واقعیت غیر از این است. اکنون منطقه #پاوه در اختیار ماست. از این گزارش ها بوی نفاق می آید آقای رئیس جمهور"