حکایت زیبا 564
بسم الله الرحمن الرحیم
شتر را به نمد داغ میکنند"
"شتری" از صاحب خود به شتری دیگر شکایت کرد، که همواره "بارهای گران" بر پشت من میگذارد و مرا طاقت تحمل آن نیست.
شتر پرسید:
بار او چه چیز است که از حمل آن عاجزی؟
گفت:
اغلب اوقات "نمک" است،
گفت: اگر در راه جوی آبی باشد، یکی دو مرتبه در آن جوی آب بخواب تا نمکها آب شود و بار تو "سبک" گردد و نقصان به صاحب تو رسد تا بعد از این تو را رنجه ندارد،
شتر به سخن ناصح "عمل" کرد؛
صاحب شتر دریافت که خوابیدن شتر در میان آب، به سبب ضعف و بیقوتی نیست، بلکه از روی "حیله" است.
پس این بار "نمد" بارش کرد، شتر سادهلوح به طریق معهود، در میان آب خوابید، ولی بارش دو چندان شد.
صاحب شتر به "زجر و شلاق،" تمامش برخیزانید و شتر از "بیم چوب،" دیگر هرگز در میان آب نخوابید و این مثل شد که شتر را به نمد داغ میکنند.
"نیرنگ و فریب، سرانجامی جز شکست ندارد."
"این مثل در بیان سرانجام انسان مکار و فریبکار به کار میرود."