دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

کلفت نیست

سه شنبه, ۲۳ آذر ۱۴۰۰، ۰۸:۴۶ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

امیــن روزهــا وقتــی از ادارہ بــه مــن زنــگ مــیزد و میپرســید چــه مــی کنی؟

اگــر میگفتــم کاری را دارم انجــام میدهــم

میگفــت: نمیخواهد!بگــذار کنــار، وقتــی آمــدم بــا هــم انجــام میدهیــم.
میگفتم:چیــزی نیســت، مثــلاً فقــط چنــد تکــه ظــرف کوچــک اســت.

میگفــت: خــب همــان را بگـذار وقتـی آمـدم بـا هـم میشـوریم، مـادرم همیشـه بهـش میگفـت: باایـن بسـاطی کـه شـما پیــش میرویــد همســر شــما حســابی تنبــل میشــود!

امین جــواب میداد:نــه حــاج خانــم! مگــر زهــرا کلفــت مــن اســت؟زهرا رئیــس مــن اســت.

به خانــه کــه میآمــد دســتهایش را بــه علامــت احتــرام نظامــی کنــار ســرش میگرفــت و میگفت:ســلام رئیــس
روایت همسرشهید امین کریمی

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۰۹/۲۳
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی