دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

با صیاد 51

چهارشنبه, ۱۷ آذر ۱۴۰۰، ۰۸:۵۸ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

بارهــا شــده بــود کــه بهمحــض اینکــه بــه خانـه میرســیدند،وضو مــی گرفــت و تاپاســی از شــب درامــور منــزل بــه مــادرم کمــک میکردنــد و بهطــور قطــع میتوانــم بگویــم برنامــه هــر هفتــه پــدرم در روزهــای جمعــه، نظافــت آشــپزخانه بــود؛ بهطــوری کــه اجــازه نمــیداد مــادرم و حتــی مـا درایـن کار او را کمـک کنیـم. هرچـی از پشـت در آشپزخونــه مـادرم خواهـش مـی کـرد فایــده نداشـت.

در رو بسـته بـود و میگفت:چیــزی نیسـت الان تمــوم میشـه.وقتــی اومد بیــرون دیدم آشپزخونــه رو مرتـب کـرده. کـف آشپزخونــه رو شستــه، ظرفهـا رو چیـــده سـر جاشــون، روی
اجـاق گــاز رو تمیــز کرده و خلاصه آشپزخونــه شــده مثـل یه دستــه گل!بـرای روز زن،روزهای عید اگـر یـادش هـم نبود،اولیـن عیـدی کـه پیـش مـی آمد،هدیـه مـی خریـد.

برشی از زندگی شهید صیادشیرازی- کتاب:افلاکیان زمین، ش ،10ص 15و 1

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۰۹/۱۷
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی