شهید دقایقی
يكشنبه, ۱۴ آذر ۱۴۰۰، ۰۸:۵۷ ق.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم
معمــولا صــورت بشاشــی داشــت.یک بــار ســر مســئله ای بــا هــم بــه توافــق نرســیدیم.هر کــدام روی حـرف خودمـان ایسـتاده بودیـم کـه او عصبانـی شـد، اخـم روی صورتـش افتـاده بـود و لحـن مختصـر تنـدی بـه خـود گرفـت، بعـد از خانـه زد بیرون...وقتـی برگشـت دوبـاره همـان طـور بـا
روحیــه بــاز و لبخنــد آمد.بهــم گفــت: بابــت امــروز ظهــر معــذرت مــی خواهم.مــی گفــت نبایــد گذاشــت اختلافــات خانوادگــی بیــش از یــک روز ادامــه پیــدا کنــد...
برشی از زندگی سردار شهید اسماعیل دقایقی
۰۰/۰۹/۱۴