دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

با سرباز ولایت در مکتب سلیمانی 453

يكشنبه, ۱۴ آذر ۱۴۰۰، ۰۱:۴۹ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

گاهی اوقات شهادت تاثیرش از موندن بیشتره

✍️توی فرودگاه دور و بر حاجی شلوغ بود. با همه رو بوسی و احوالپرسی می‌کرد. نگران شدم! قبل اینکه برسیم پای هواپیما، همراه شدیم. توی اتوبوس هر دو از یک میله گرفتیم. دستش را فشار دادم و گفتم: «حاجی! مواظب باش، یه وقت خدایی نکرده یکی چاقویی داره، اتفاقی می‌افته برات...» گفت: «این مردم خیلی عزیز هستن» بعد با لحن شوخی گفت: «تو که از شهادت نمی‌ترسیدی!»

🔹قیافه حق به جانب گرفتم و گفتم: «حاجی من نگفتم از  شهادت می‌ترسم!» صد تا مثل من فدای شما بشه. شما الان امید بچه یتیم‌ها هستید. شما الان امید بچه‌های مظلوم عراق و.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۰۹/۱۴
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی