مسیح کردستان 45
بسم الله الرحمن الرحیم
گزارش به کلی سری #ناصر_کاظمی را که ورق میزد، باورش می شد اکنون عراقی ها در ارتفاعات #نوسود، به ویژه #شمشی حضور دارند. باز شروع کرد به قدم زدن در اتاق فرماندهی. این سومین بار بود که #ظریفیان وارد می شد و کاغذی به او می داد. «پس حمله به #پاسگاه_مرزی_ژاندارمری چه صیغهای است؟»
🔸فکر، فکر، قدم زدن، مشت به کف دست زدن و سپس با ملاطفت دست کشیدن به محاسن. از همان مواقعی بود که خبری از لبخند همیشگی در چهره اش نبود. «کاظمی می گوید ما درگیر شدیم و حتی شهید دادیم. #پاسگاه_شیخان تاکنون سه بار دست به دست شده. نوک #قله_شمشی پر است از ترکش گلوله های توپ. سه روز تمام جنگ توپخانه داشتیم. پس چرا تهران اقدامی نمی کند. شاید نمی خواهند باور کنند جنگی در کار است. در ارتفاعات #شمشی جنازه یک کلاه سبز عراقی دیده شد. #دکل_نوسود در اختیار عراق قرار گرفته.»
💠 [بروجردی] برای چندمین بار نامه به تهران مخابره کرد. تاکید می کرد گزارش را به #فرمانده_کل_سپاه برسانند. تلفن دست گرفت و شماره #قرارگاه_ارتش را گرفت؛ خطی که #صیادشیرازی خودش گوشی را برمی داشت. لحن کلامش نشان می داد در این دو سه روز چقدر روی این مسئله باهم صحبت کردند.
- دیروز عراقی ها یک اردوگاه نظامی ما را مقابل #قصرشیرین زدند. از پاسگاه های شمال غرب بگیر بیا تا ته #مهران. از #مرتضی_رضایی دعوت کردم بیاید. شما هم از #بنیصدر بخواه. فعلا که رابطه شما با او حسنه است.
🔸 #صیاد خنده اش گرفت اما #بروجردی به روی خود نیاورد. دوست داشت اعتماد #بنیصدر به او پا بر جا بماند تا از این راه ارتباط ارتش و سپاه را محکم تر کند. بنیصدر در جلسه ای گفته بود: "صیاد را من کشف کرده ام و به او میدان داده ام."
#بروجردی خیلی تلاش می کرد #صیاد را در مسیر همراهی با #بنیصدر تشویق کند. او در جریان توطئه هایی که پشت پرده علیه صیاد در حال شکل گیری بودند قرار داشت. جمعی از فرماندهان ارتش درصدد کم رنگ کردن محبوبیت صیاد پیش بنی صدر بودند. صدای در آمد و #ظریفیان شتابان با نامه ای کوتاه و مختصر. «فرمانده کل سپاه عازم #باختران است.»
بروجردی این خبر را غیرمستقیم به اطلاع صیاد رساند و سپس گوشی را زمین گذاشت.