دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

مسیح کردستان 44

جمعه, ۵ آذر ۱۴۰۰، ۰۹:۳۴ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

🔸سعید که از دفتر فرماندهی خارج شد #بروجردی به #هدایت سفارش کرد مراقب او باشد تا دوباره #کومله شکارش نکند.

شهید بروجردی در مقام یک برادر (2)

شبی که فرمانده یک محور عملیاتی از پاکسازی برمی‌گشت نزد #بروجردی رفت و گفت: " #سعید_بانه‌ای، دیشب در کمین #کومله گرفتار شد و تا آخرین نفس ایستاد. غرش می‌کرد و به دشمنی که تا یک ماه پیش از یاران او به شمار می آمدند، یورش می‌برد. از پشت صخره‌ای بیرون پرید که روی سرشان هوار شود، اما ناگهان به رگباری بدنش سوراخ سوراخ شد و آرام گرفت."

 

🔹 #بروجردی در خود فرو رفت. دوست داشت از سعید بیشتر بشنود. سربلند کرد و گفت: "جسدش را با عزت و احترام به روستایش ببرید تا روستائیان باور کنند او عضو #کومله نیست. به آن ها بگویید که سعید به عنوان یک #پیشمرگ_مسلمان_کرد به افتخار بر شهادت بوسه زد."

💠 یک دل نگرانی یا واقعیتی که #بروجردی تمایل نداشت باور کند. هرچه گزارش می آوردند رد می کرد یا حداقل تظاهر می کرد باور کردنی نیست. دو گروه فرستاد سمت مرز. نشانه ها ردپای #ضدانقلاب نبود. از طرفی، #عراق جرات نمی کرد ارتش خود را وارد معرکه کند. خیلی که بخواهد دخالت کند، تجهیز بیش از حد ضدانقلاب بود.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۰۹/۰۵
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی