توگل به خدا
بسم الله الرحمن الرحیم
در زمان موسی خشکسالی پیش آمد!
آهوان در دشت،
خدمت موسی رسیدند که ما از تشنگی تلف می شویم و از خداوند متعال در خواست باران کن!
موسی به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود!
خداوند فرمود:
موعد آن نرسیده،
موسی هم برای آهوان جواب رد آورد!
تا اینکه یکی از آهوان داوطلب شد که برای صحبت و مناجات بالای کوه طور رود،
به دوستان خود گفت:
اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانید که باران می آید وگرنه امیدی نیست!
آهو به بالای کوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد،
اما در راه برگشت وقتی به چشمان منتظر دوستانش نگاه کرد ناراحت شد!
شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت:
دوستانم را خوشحال می کنم و توکل می نمایم،
تا پایین رفتن از کوه هنوز امید هست!
تا آهو به پائین کوه رسید باران شروع به باریدن کرد!
موسی معترض پروردگار شد،
خداوند به او فرمود:
همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که آهو دوباره با توکل حرکت کرد و این پاداش توکل او بود!
هیچوقت نا امید نشو،
لحظه ی آخر شاید نتیجه عوض شه!
«توکلت به خدا»