دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

مسیح کردستان 34

يكشنبه, ۱۶ آبان ۱۴۰۰، ۰۹:۲۷ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

بروجردی به نوک ارتفاع چشم دوخته بود تا سر وکله هلی کوپتر پیدا شود. یک روحانی اهل تسنن به آن دو نزدیک شد. #متوسلیان با گشاده رویی او را بوسید و گفت: "ملامحمد، شیخ بیدارِ #مریوان خوش آمدی."

شمخانی در کنار شهید بروجردی/عکس

🔹ملامحمد را به بروجردی معرفی کرد.او امام جماعت مسجد روستای پیشاران بود که او پس از متواری شدن به سپاه پناه آورده بود. وقتی تهدید به قتل شد، #پیشمرگان او را به #متوسلیان سپردند. او با همان لباس روحانی اسلحه دست گرفته بود. #ملامحمد_ذبیحی نگران بود و آشفته، به گونه ای که بروجردی متوجه شد. ملا نفس تازه کرد و گفت: "نگرانم که قتل عام پاسدارها تکرار شود. گمان نکنم ارتش موفق شود از #گردنه_تیژتیژ جان سالم بدر ببرد. سال گذشته شیخ #عثمان_خالد و #حاج_امین_بک_رستمی، از زمین خوارهای منطقه، مردم را تحریک کردند و رفتند سمت سپاه تا آن ها را از شهر بیرون کنند. وقتی به اعتقادات پاسدارها توهین کردند، مقاومت شروع شد و بسیاری از پاسدارها شهید شدند."

 

🔺- این بار که شهر آزاد شود #متوسلیان با شما خواهد بود.

لبخند در چهره ملامحمد شکل گرفت. تا صدای هلی کوپتر آمد #بروجردی راه افتاد. می دانست #شیرودی فرصت نشستن ندارد.

 

💠 #صیاد سه راهی #تیژتیژ را که رد کرد، رسید به #شیخان و زمین گیر شد. با شنیدن صدای هلی کوپتر توی بیسیم گفت: "اکبر جان کجایی؟"

-شیرودی: رسیدم. کمی صبر کن. تعدادشان زیاد نیست.

#شیرودی رگبار گرفت. آنقدر پایین می‌کشید که #صیاد دل نگرانش می‌شد و پشت بیسیم به او می‌توپید، گرچه کارساز نبود.

🔸 #صیاد یک تانک اسکورپین جلو انداخت و خودش هم سوار بر نفربر پشت سرش راه افتاد تا رسید به قله ای که اسمش را گذاشته بودند «قله روح الله» #متوسلیان خیلی وقت ها بر فراز آن با خدا خلوت می کرد. صیاد از نوک قله به پادگان و شهر تسلط کامل داشت و می توانست دستور پاکسازی شهر را صادر کند. #متوسلیان با دیدن تانک ها بر فراز #قله_روح‌الله جان گرفت و راه افتاد. اول رفت سراغ کانال فاضلابی که محل خروج ضدانقلاب به خارج شهر بود. با مین گذاری از ورود ضدانقلاب به شهر جلوگیری کرد و افتاد به جان خانه های تیمی و دستگیر کردن سران #کومله و #رزگاری.

🔹این بار #بروجردی زمینی وارد شهر شد. #متوسلیان را در کنار افرادی دید که در آزادسازی شهر خیلی تلاش کردند. #عباس_کریمی اطلاعات خوبی از دشمن جمع آوری کرده بود. #قجه‌ای در انجام عملیات یک سر و گردن جلوتر از بقیه عمل می کرد. حالا می توانستند تا #دریاچه_زریوار پیشروی کنند. چون خطری آن ها را تهدید نمی کرد. #بروجردی کنار دریاچه به #متوسلیان گفت: "کی قرار است مردم از این طبیعت زیبا لذت ببرند؟"

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۰۸/۱۶
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی