شهید حججی
سه شنبه, ۱۱ آبان ۱۴۰۰، ۰۷:۵۲ ب.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم
بـرای دیـدن پـدر و مـادر میرفتم؛بیـن راه نیـت کـردم بـرای خشـنودی قلـب امـام زمان(عـج) دسـت پــدر و مــادرم را ببوســم.
تپش قلــب گرفتم،رســیدم و خــم شــدم و دســت مــادرم را بوسیدم.دســت پــدر را هــم بوســیدم...
چقدر گســتاخانه منتظــر پــاداش الهــی بودم.شــب در عالــم خــواب رویایــی دیدم...
آنچـه در ذهنـم مانـد پیراهـن مشـکی نوکـری ام بـود کـه مـادرم در عالـم خـواب بـه مـن
گفت:انشــاالله شــهید شــدی ایــن پیراهــن را برایــم میآورند.
مــن هــم گفتــم ان شــاءالله.
دست نوشته شهید محسن حججی
در صفحه ۶الی ۱۹دی یادگار ۱۳۹
۰۰/۰۸/۱۱