دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

پابوس مادر

پنجشنبه, ۶ آبان ۱۴۰۰، ۱۰:۳۳ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

خیلـی دوسـت داشـتنی بود.اگـر ذره ای از او دلخـور و ناراحـت مـی شـدم بـه هـر طریقـی دلـم رو
بـه دسـت مـی آورد، حتـی پشـت پاهامـو مـی بوسـید، هـر روز صبـح وقتـی میخواسـت بـره اداره
میومـد و پـای منـو مـی بوسـید.یکبار خواهـرش ایـن اتفـاق رو دیـد و بـه مـن اشـاره کـرد و گفـت

دیـدی چـه کار کـرد مـادر؟
ِ گفتم بله، کار هر روزش هست، من خودمو به خواب می زنم یک وقت خجالت نکشه.

برشی از زندگی شهید مدافع حرم امیر لطفی

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۰۸/۰۶
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی