حکایت زیبا 527
بسم الله الرحمن الرحیم
روایت شده که جماعتی از یهود عروسى داشتند و خدمت رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلم رسیدند و عرض کردند که بین ما حق همسایگی است و درخواست کردند که اجازه دهد فاطمه سلام الله علیها در مجلس عروسى در خانه آنها شرف حضور پیدا کند.
حضرت فرمود: فاطمه شوهر دارد و اختیار فاطمه با اوست.
درخواست کردند که شما به امیرالمومنین علی علیه السلام بفرمائید تا اجازه بدهد.
و زنان یهود چندانکه در توان آنها بود از لباسهاى زرباف و اطلس و دیبا و زینتهاى طلا براى خود مهیا کرده بودند و خویش را کاملا به آن زینتها مزین ساخته بودند و چنان گمان مىکردند که فاطمه سلام الله علیها با آن چادر وصلهدار و لباس کهنه بر آنها وارد مىشود و او را مورد سخریه و استهزاء قرار مىدهند و شماتت و سرزنش مىنمایند.
در آن حال جبرئیل حاضر شد با انواع و الوان لباسهاى بهشتى و زینتهاى گوناگون که هیچ دیده آن را ندیده بود. این وقت فاطمه علیها السلام خود را به آن زینتها مزین نمود و لباسهاى بهشتى را دربر فرمود.
چون به زنان یهود وارد گردید بىاختیار به سجده افتادند و بسیار تعجب کردند و به این سبب جماعت بسیارى از یهود به شرف اسلام مشرف شدند.
📚بحار الأنوار ج 43 ص30