با سرباز ولایت در مکتب سلیمانی (424)
بسم الله الرحمن الرحیم
میوه وقتی میرسد باغبان باید آن را بچیند❤️
حاج_قاسم عازم بیروت شد تا سیدحسن نصرالله را ببیند. ساعت حدود 9 شب حاجی از بیروت به دمشق برگشت. شخص همراهش میگفت که حاجی فقط ساعتی با سیدحسن دیدار کرد و خداحافظی کردند. حاجی اعلام کرد امشب عازم عراق است و هماهنگی کنند
سکوت شد. یکی گفت: «حاجی اوضاع عراق خوب نیست، فعلا نروید.» حاجقاسم با لبخند گفت: «میترسید شهید بشوم؟» باب صحبت باز شد و هرکسی حرفی زد:
_ شهادت که افتخار است، رفتن شما برای ما فاجعه است!
_ حاجی هنوز با شما خیلی کار داریم.
حاجی رو به ما کرد و دوباره سکوت شد، خیلی آرام و شمرده شمرده گفت: «میوه وقتی میرسد باغبان باید آن را بچیند، میوه رسیده اگر روی درخت بماند، پوسیده میشود و خودش میافتد.» بعد نگاهش را بین افراد چرخاند و با انگشت به بعضیها اشاره کرد و گفت: «اینم رسیده است، اینم رسیده است...» ساعت 12 شب هواپیما پرواز کرد. ساعت دو صبح جمعه خبر شهادت حاجی رسید. به اتاق استراحتش در دمشق رفتیم. کاغذی نوشته بود و جلوی آینه گذاشته بود: مرا پاکیزه بپذیر
راوی: یکی از مسئولان یگان فاطمیون
📚 از کتاب متولد مارس جستاری در خاطرات دوستان و همرزمان حاج قاسم سلیمانی