کربلایی شدن 8
بسم الله الرحمن الرحیم
کربلا ؛
مَحرَم شدن است به آستان او تا بدون حجاب ،زیبائی هایش جلوه گر شودبرای دوست ...
آری ، انسان کربلائی که شود ، حقیقت را بی پرده و عیان در میان انگشتان مرادش میبیند و پس از آن عاشقانه شیدای دوست میشود برای طواف کردن جان در آستان او ....
در کربلا ، حجاب های نفسانیت و خودپرستی در خیمه گاه تن به آتش کشیده میشود و سِرّ دلبران آشکارا بر سرِ نیزه های عریان فریاد بر می آورد که سربلندی تنها در مدار دوست حاصل میشود و هیهات که مَحرمانِ کوی او از کوچه ذلت گذر کنند ....
و چه زیبا ، قافله سالار قبیله عاشقی در بزم عیش و نفرت نامحرمان ، با گفتن : " ما رایت الا جمیلا " راز مَحرم شدن قبیله عشق را در سرزمین نینوا بر غافلان و خواب زدگان آشکار کرد و تا ابد داغش را بر جگرها نهاد ....
کربلا ؛
حُریت است از بند جهل و تعصب و شهوت برای رستگاری تا ابد ...
آری ؛ کسانی میتوانند از کربلا به حقیقت ، رستگار شوند که توانسته باشند به واسطه پرهیز ( تقوی ) از لقمه حرام ، محیط مسموم ، همنشین فاسق ، خود را از بندهای جهل ( عدم بصیرت و شناخت حقیقت ) ، تعصب ( نگاه قبیله گرایی و خود حق پنداری ) و شهوت ( دنیا طلبی و دنیا پرستی ) رهانیده و در محضر عصمت مطلق ( امام حی ) خود را تسلیم کنند ....
حُریتِ حُر محصول یک شبه زندگی او نبود ، حُر حُریتش را در طول سالهای زندگی با سالم نگاه داشتن قلب و جان از حرام ، در لحظه آزمایش و تصمیم با مدد از آن خود را رستگار کند ؛
اما سپاهیان کوفی به واسطه ناپرهیزی از حرام ، حُریتشان را قبل از انسانیت شان سر بریده بودند که صدای " هل من ناصر ینصرنی " امام زمان را در مقابل شان نشنیدند و امام به درستی در حقشان فرمود : « فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُکُمْ مِنَ الْحَرَامِ ؛ چون شکمهای شما از حرام پرشده است ، حرفهای من در شما اثر نمی گذارد.»