دست‌نوشته‌های کمیل

بایگانی

شهید اخوندی

شنبه, ۱۷ مهر ۱۴۰۰، ۰۸:۳۷ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

تــک پســر خونــه بــود و دانشــجوی مکانیــک. بــرای اینکــه جبهــه نــره، خانــواده اش خونــه ی
بزرگشـون رو فروختنـد، پولـش رو ریختنـد بـه حسـابش تـا بمونـه و کارخانـه بزنـه و مدیریـت کنـه.
بـار آخـری بـود کـه مـی رفـت جبهـه. تـوی وسـایلش یـه چـک سـفید امضـاء گذاشـت
و یـه نامـه
کــه نوشــته بود:برگشــتی در کار نیســت. ایــن چــک رو گذاشــتم تــا بعــد از مــن بــرای اســتفاده از پولـی کـه ریختیـن تـوی حسـابم بـه مشـکل برنخوریـد...

خاطره از زندگی شهید مسعود آخوندی
منبع: مجموعه تاریخی فرهنگی مذهبی تخت فولاد اصفهان

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۰۷/۱۷
داود احمدپور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی