وفای ذوالجنان
بسم الله الرحمن الرحیم
چون حضرت به زمین افتاد، اسب آن جناب ازمولای خود حمایت می کرد ، بر سواران می پرید و آنها را اززین به زمین می کشید ، و با لگد می مالید و می کشت تا آنکه چهل نفر راکشت ، آنگاه خود را به خون امام حسین (ع) آغشته نمود، بلند شیهه می کشید و دستها به زمین می کوفت، وبه طرف خیمه ها می رفت.(1) درروایت امام صادق (ع) چنین آمده است ... ( واسب امام حسین (ع) یال و کاکل خود را بخون او آغشته کرد ، وشیهه کنان به سوی خیمه هامی –دوید. چون دختران پیغمبر صدای شیهه اسب را شنیدند ازخیمه ها بیرون دویدند ، واسب را بی صاحب دیدند ، دانستند که حسین (ع) کشته شده، امّ کلثوم دست برسرنهاد و ندبه می کرد و می گفت: وا مُحَمَّداهُ،
این حسین است که دربیابان افتاده و عمّامه و ردایش به غارت رفته...(2)
علامه مجلسی رحمة الله نقل می کند:
اسب حسین (ع) ازدست لشکر گریخت ( چون عمرسعد ملعون گفته بود او رابگیرید و نزد من بیاورید ) و کاکل بخون حضرت آغشته کرد و به سوی خیمه زنان دوید وشیهه می کشید ، ونزد خیمه ها سربه زمین نهاد تا جان داد .
📚1- مناقب ابن شهرآشوب : 4/58 ، بحار الانوار : 45/ 56
2- امالی صدوق / 163 م 30