امام زمان عج (331)
بسم الله الرحمن الرحیم
💠 *دوستان امام زمان عج*!!
نامش کریم بود، سید کریم محمودی، شغلش کفاشی بود، در گوشه ای از بازار تهران حجره ی پینه دوزی داشت، جورَش با مولا جور بود، میگفتند علمای اهل معنای آنروزِ تهران ،امام عصر عج هر شب جمعه سَری به حجره اش میزنند و احوالش را میپرسند
مستاجر بود، درآمدِ بخور و نمیری داشت، صاحبخانه جوابش کرد، به او مهلت داد تا ده روز بعد خانه را تخلیه کند، کریم اما همان روز تصمیم گرفت خانه را خالی کند تا در مکان غصبی نباشد، پول چندانی هم نداشت برای اجاره ی خانه، اسباب و اثاثیه اش را کنار خیابان ریخت و با اهل و عیال کنار خیابان بود ، اما از آنجا که دلداه مولا بودند آقا سراغش آمدند وفرمودند کریم ناراحت نباش، اجدادِ ما هم همگی طعم غربت را چشیده اند، کریم که با دیدن رفیقِ صمیمی اش خوشحال شده بود بذله گوئی اش گُل کرد و گفت : آقا جان درست است اجداد مطهر شما طعم غریبی را چشیده اند ، اما طعم مستاجری را که نچشیده اند ، آقا تبسمی به کریم کردند..
یکی از بازاریان معتمد تهران شب خواب امام زمان ارواحنافداه را دید، که امام فرمودند ،حاجی فلانی فردا صبح می روی به این آدرس، فلان خانه را می خری و میزنی بنام سید کریم پینه دوز
پیرمرد بازاری صبح فردا رفت به آن نشانی، در زد، گفت به صاحب خانه، میخواهم خانه ات را بخرم، صاحبخانه این را که شنید بغضش ترکید، با گریه گفت گره ای افتاده بود در زندگی ام که جز با فروش این خانه باز نمی شد، دیشب تا صبح امام زمانم را صدا میزدم...
📚برداشتی آزاد از تشرفات سید کریم محمودی ملقب به کریم پینه دوز