دستنوشته های کمیل (189)
بسم الله الرحمن الرحیم
🌀انسان جوان و عقل پیر🌀
🌷آدم وقتی جوان است به پیری جور دیگری فکر می کند. فکر می کند پیری یک حالت عجیب و غریبی است که به اندازه صدها کیلومتر و صدها سال از آدم دور است.
اما وقتی به آن می رسد می بیند
که هنوز همان دخترک پانزده ساله است
که موهایش سفید شده،
دورِ چشمهایش چین افتاده،
پاهایش ضعف می رود،
و دیگر نمیتواند پله ها را سه تا یکی کند..
و از همه بدتر بار خاطره هاست که روی دوش آدم سنگینی می کند.
خوشبختی وقتی سراغ تو می اید که با پیر شدن از پا نیافتی بلکه با پیر شدن جسمت عقلت ببار بنشیند
وای از روزی که با پیر شدن جسم عقل قدرت بار دادن نداشته باشد
جمع قدرت جوان و عقل پیر برکت جامعه میشود
حیف نادان زیستن و افسوس دانا مردن.نادانی که فعال است دانایی که گوشه نشین است
افسوس که پیر می داند و نمیتواند!
و حیف که جوان میتواند و نمی داند !
و خوشا زمانی که عقل پیر و توان جوانان راه به سوی مقصد می گشاید.